نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

برای دوری از گناه باید آنچه را که خداوند بر ما واجب فرموده بدون چون و چرا اطاعت کنیم؛ همان گونه که وقتی خداوند به حضرت ابراهیم(ع) فرمان داد سر از بدن جوان رشید خود جدا کند، تبعیت کرد.

خبرگزاری فارس: چگونه دوری از گناه را در خود تقویت کنیم

 

شخصی به نام حمران بن اعین از امام محمد باقر(ع) پرسید. او عرض کرد: یابن رسول‌الله زمانی که خدمت شما می رسیم، تا زمانی که نزد شما هستیم، دل‌های ما نرم، خدایی و پُر از معنویت است، به گونه‌ای که آن چه از اموال و دارایی که در دست مردم است، پیش ما هیچ ارزشی ندارد، بلکه خوار و پست می‌شود و جان‌های ما به خاطر حرف‌های شما از نداشتن دنیا و مال و مقام آن تسلی می‌یابد. اما همین که از نزد شما می‌رویم، و در کوچه و بازار پیش مردم و تجار حاضر می‌شویم، دوباره محبت دنیا در دل ما قرار می گیرد. و آن حال خوش معنویت که نزد شما داریم از بین می رود، چرا این گونه است؟

حضرت در پاسخ فرمود: «إِنَّمَا هِیَ الْقُلُوبُ، مَرَّه تَصْعُبُ، وَ مَرَّه تَسْهُل»؛ همانا این‌ها مربوط به حالات مختلف دل هاست، که گاهی سخت می شود، و گاهی هموار و آسان.

سپس فرمود: روزی بعضی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) عرض کردند: ای رسول خدا ما از نفاق خودمان ترسناکیم. می‌ترسیم جزو منافقین باشیم.

حضرت پرسید: چرا از آن می‌‏ترسید؟ چرا خیال می‌کنید منافق شدید؟ عرض کردند: «إِذَا کُنَّا عِنْدَکَ فَذَکَّرْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا وَجِلْنَا وَ نَسِینَا الدُّنْیَا وَ زَهِدْنَا حَتَّی کَأَنَّا نُعَایِنُ الْآخِرَه وَ الْجَنَّه وَ النَّارَ وَ نَحْنُ عِنْدَکَ»؛ چون هنگامی که نزد شما هستیم، و شما ما را موعظه و نصیحت می‌کنید، و به آخرت تشویق‏ می‌کنید، از خدا می‌‏ترسیم، و دنیا را یکسره فراموش می‌کنیم، و هیچ ‏رغبتی به آن نداریم. تا آنجا که گویا بهشت و دوزخ را با چشم خود می بینیم.

اما این حالت تا زمانی است که پیش شما هستیم. ولی همین که از خدمت شما بیرون می‌رویم، و داخل خانه‏‌های خود می‌شویم و بوی فرزندان به مشام ما می‌رسد، زنان و خانواده خود را می‌بینیم، از آن حالی که نزد شما داشتیم بر می‌گردیم و به قدری دگرگون می‌شویم، که گویا ما آن آدمی که نزد شما بودیم، نیستیم و انگار اصلا شما را ندیده و هیچ وقت خدمت شما نرسیده‌ایم. به خاطر همین دو رویی می‌گوییم: نکند ما منافق باشیم، خودمان خبر نداریم؟ حضرت فرمود: نه این طور نیست.

«إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّیْطَانِ، فَیُرَغِّبُکُمْ فِی الدُّنْیَا، وَ اللَّهِ لَوْ تَدُومُونَ عَلَی الْحَالَه الَّتِی وَصَفْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِهَا، لَصَافَحَتْکُمُ الْمَلَائِکَه وَ مَشَیْتُمْ عَلَی الْمَاء»؛ اینها وسوسه‏‌های شیطان است که شما را به دنیا تشویق می‌کند. بعد حضرت سوگند یاد کرد و فرمود: به خدا قسم اگر شما به همان حالی که خودتان توصیف کردید می‌ماندید هر آینه فرشتگان با شما مصافحه می‌کردند و دست در دست شما می‌گذاردند. (و بدون وسیله) روی آب راه می‌رفتید.

آن چیزی که حال خوش معنویت زمان‌های خاص مانند ماه مبارک رمضان، محرم و صفر، دهه اول ذی الحجه و یا مکان های مقدسی مانند مسجدالحرام، در حرم و یا در محضر پیامبر اکرم(ص) و ائمه علیهم‌السلام بودن را از انسان می‌گیرد، غفلت و بی توجهی به خدا و احکام و قوانینش در هنگام سخن گفتن یا سخن شنیدن، خرید و فروش، و یا هر کار علمی، تولیدی، خدماتی، سیاسی و اجتماعی و در اخلاق و طرز برخورد و معاشرت ما با دیگران به ویژه پدر و مادر و خانواده و اقوام است.

غفلت‌ها و گناهان نمی‌گذارند ما راهی به عالم ملکوت و باطن داشته باشیم. پس در گام اول باید کاری کرد که غفلت‌ها کم شود. گناه نکرده و تسلیم امر خدا باشیم. آن چه را که بر ما واجب و تکلیف کرده، بدون چون و چرا اطاعت کنیم. همان گونه که وقتی خداوند به حضرت ابراهیم فرمان داد سر جوان رشید خود یعنی اسماعیل را با دست خودت ببُر، گفت: به چشم.

تا انسان صاحب «قلب سلیم» نشود، این چنین نمی‌تواند، تسلیم امر و نهی خدا شود. زیرا «الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَی رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاه»؛ قلب سلیم تنها کسی دارد که پروردگارش را ملاقات کند، در حالی که جز خدا احدی در دلش نباشد. به همین خاطر خداوند در تعریف و توصیف حضرت ابراهیم می‌فرماید: «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیم» به یاد آور هنگامی را که(ابراهیم) با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

پس از بهانه‌گیری‌های دختر خردسال امام حسین(علیه‌السلام) در نیمه‌های شب، به دستور یزید بن معاویه سر مبارک سیدالشهدا (علیه‌السلام) را به خرابه شام می‌آوردند و در ادامه حضرت رقیه (سلام الله علیها) درد دل با سر بریده پدر را آغاز می‌کند و می‌گوید: یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی!...

و سرانجام بعد از این درددل‌ها با سر بریده پدر، در همان شب به لقاء الله می‌رسد.

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 آبان 1394برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

چرا به حضرت عباس (ع) لقب با وفا ترین برادر ، دادند؟ هنگامی که در کربلا بر حسین ابن علی ع مسجل گردید که تعداد یارانش ۷۲ تن
بیش نخواهند بود خطاب به یاران فرموند : که بیایند و از میان دو انگشت حضرت جایگاه خود را در بهشت ، بعد از شهادت ببینند
همه آمدند جز حضرت ابالفضل العباس علبه السلام لذا حضرت به نزد برادر رفت تا دلیل آنرا جویا شود
حضرت ابالفضل العباس قمر بنی هاشم ع فرمودند : ای برادر من هرگز به خاطر جایگاه بهشت با تو نماندم ماندم چون تو را در دین خدا ،
بر حق ترین یافتم .
بحارالنوار جلد ۳ السلام علیک یا قمر بنی هاشم(ع)

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.