نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 

 

     ذیقعده ماه فیض خداوند اکبر است
میلاد پارة تن موسی ابن جعفر است
میلاد دخت هفت امام بزرگوار
یا لیلة ولادت زهرای دیگر است

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
علامه

گفتاری از حجةالاسلام فاطمی نیا

نزدیک وفات فرمودند : یک سفر الهی عالی که غصه ای ندارد و اگر من بخواهم به یک سفر الهی شیرین بروم شما باید خوشحال هم باشید . آقایان ! تا کسی جای خود را نبیند ، این حرف را نمی تواند بزند . مرگ برای آقای علامه چیزی نبود

اشخاصی هستند که علو همت دارند . علو همت در ابعاد مختلفی می تواند مطرح شود : در عبادت ، در برخورد با مردم ، در تعلیم و تربیت

عبادت اگر با علو همت نباشد ، خلاصه می شود در انس به عبادت . چون انس سه قسم است :

انس به خلوت ، انس به عبادت ، انس به الله . این مطلب بلند است . یک عده انس به عبادت دارند ، هر روز زیارت عاشورا می خوانند ، هر سال عمره مشرف می شوند که اگر آن عبادت و خلوت مأنوسشان به هم بخورد ، آن حال را از دست می دهند . اما صاحبان انس به الله همیشه حالشان به جاست . یک نفر هست هر سال عمره می رود. عمره رفتن بد نیست اما ببینیم آیا این شخص انس به عبادت دارد یا انس به الله ؟ اگر به او بگویی این دفعه چمدانت را بگذار زمین و پول عمره ات را بده به مریضی که کسی را ندارد یا دختر آبرومندی که می خواهد شوهر کند ، اگر به راحتی داد ، معلوم می شود این شخص انس به الله دارد وگرنه انس به عبادت دارد نه انس به الله . در انس به عبادت ، انتخاب کننده انسان است و در انس به الله انتخاب کننده خداست . دین ، دین بندگی است . صاحب همت بلند در عبادت ، انس به الله پیدا می کند .

در کتاب مقفی آمده است :کفی للشیطان نصیبا فیک ان ینقلک من طاعة الی طاعة اگر صاحب انس به الله نشوی و همتت در عبادت کوتاه باشد ، یک خطر تو را تهدید می کند که شیطان تو را از یک طاعت به طاعت دیگر می کشاند و خودت هم متوجه نمی شوی . می خواهی صله رحم کنی ، شیطان می گوید : نه حالا بنشین این دعا را بخوان ، بعدا می روی . نمی گوید : برو دزدی کن و شراب بخور . شیطان بلد است چه کار کند . اگر همت انسان در عبادت عالی باشد ، خدا به او بینش می دهد . ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا.

بخش دوم همت عالی در ساختن مردم ، اگر انسان همت عالی در این امر نداشته باشد ، موفق نمی شود . مرحوم حاج سید مهدی قوام (ره) در زمان طاغوت ده شب منبر رفته بود . شب آخر هنگام بازگشت به خانه زن بدکاره ای را فرا خواند و به او گفت : این پول ده شب روضه ی امام حسین (ع) است که به من داده اند ، تو را به جده ام زهرا تا این پول تمام نشده ، این کار را نکن . در نتیجه ی این عمل ، آن زن توبه کرد و زن صالحه ای شد و ازدواج کرد .

در زمان امام محمد باقر (ع) شخصی بود به نام کثیر عزه که غزل های عاشقانه می سرود ولی در مقابل اگر کسی می خواست به امیر المؤمنین (ع) جسارتی کند ، او با اشعار خود به دفاع از اهل بیت (ع) می پرداخت، در زمان بنی مروان و بنی امیه که افراد را به این جرم می کشتند . وقتی این شخص از دنیا رفت ، حضرت باقر(ع) بر جنازه ی او حاضر شد تا به این وسیله از او قدردانی کند . آیا ما مقدس ها از این کارها می کنیم ؟

متنبی می گوید :و اذا کانت النفوس کبارا تعبت فی مرادها الاجسام

وقتی شخصیت ها بزرگ بودند ، جسم ها به زحمت می افتند ولی شخصیت که کوچک بود ، جسم راحت است.

بخش سوم علو همت در تعلیم و تربیت ، در این جا می رسیم به شخصیت بزرگی که جزء شخصیت های مؤثر و منبع است . بنده از سال 1345 ارادتم به آقای علامه شروع شد . وقتی که در مدرسه ی علوی جلسه برای اولیاء منعقد می شد وقتی می شنیدم که سخن ران آقای علامه است ، با خود می گفتم ای کاش صحبت ایشان تا صبح ادامه پیدا کند . چهل سال پیش یک نفر از علما به من گفت : آقای علامه که منبرمی رفت مردم روی درختان ، لب حوض و هر جا که جا بود می نشستند . ایشان نفس عجیبی داشت !

ایشان در تهران شاگردی بزرگانی را کرده بود از جمله آیت الله شیخ آقا بزرگ ساوجی و مرحوم سید رضا دربندی ودرقم یازده سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی فیض برده بود .

جناب آقای علامه رضوان الله علیه با این همه فضایل و کمالات ، در ساختن افراد چه علو همتی داشت و چقدرانسان تربیت کرد . ما چه شخصیت هایی داریم که نفس آقای علامه به آن ها خورده است .

ایشان کراماتی داشت ولی نمی گذاشت کسی او را بشناسد و گاهی با یک مزاح و شوخی مطلب را عوض می کرد تا به عنوان یک عارف شناخته نشود . آقا این ها چه بودند و کجا رفتند ؟

یک بار ایشان دبیر مناسبی را پیدا کرده بود و به او گفته بود : من هر روز می آیم توالت خانه ی شما را می شویم ، در عوض شما بیایید مدرسه ی علوی درس بدهید . این قدر ایشان همت داشت و بزرگوار بود !

وقتی یک نفر به دیدن ایشان می رفت ، کتاب و جزوه ای می آورد و برای او مطلبی می گفت تا آن چند دقیقه هدر نرود . مرحوم ملا مهدی نراقی می فرماید : شیطان شصت سال عمر ما را گرفته است ، می گوید : پنج دقیقه که چیزی نیست ، یک شب که چیزی نیست ، دو روز که چیزی نیست . یک وقت می رویم جلوی آینه ، می بینیم محاسنمان سفید شده است . آقای علامه این مجال ها را به شیطان نمی داد . وقتی ایشان را می خواستند برای عمل به لندن ببرند ، فرمودند : آقا جون این چند کتاب را با خود بیاور . بعد از عمل جراحی وقتی به هوش آمدند ، گفتند : از فلان کتاب در فلان صفحه ، این حدیث را بخوان .

نزدیک وفات فرمودند : یک سفر الهی عالی که غصه ای ندارد و اگر من بخواهم به یک سفر الهی شیرین بروم شما باید خوشحال هم باشید . آقایان ! تا کسی جای خود را نبیند ، این حرف را نمی تواند بزند . مرگ برای آقای علامه چیزی نبود . باز در روزهای آخر وقتی برای غذا بیدارشان کردند ، فرمودند : بابا چرا مرا صدا کردید ؟ من درعالم خوشی بودم ، من حال خوشی داشتم . یا فرمودند : شما حرف های مرا متوجه نمی شوید ، این جا خانه ی پیامبر است و برای من زیاد است . شما فکر نکنید که ما بعد از این دیگر علامه خواهیم داشت. حدیثی می فرماید : وقتی عالمی از دنیا می رود شکافی در اسلام می افتد که هرگز پر نمی شود . آری ما دیگر تا نفخ صور آقای علامه نخواهیم داشت . خداوند به روح مبارکش درود بفرستد و بر علو درجاتش بیفزاید .


 

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

مربی سرگروه طرح صالحین شهرستان میانه صادق بهمرام

 

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

bahjat.jpg


حضرت آیت الله العظمی بهجت حفظه الله در حكمتی گران سنگ می فرمایند :

ابلیس به خداوند گفت كه از سجده به آدم معافم بدار ، برایت یك نماز دو هزار ساله می خوانم !

آخر خداوند چه حاجتی به نماز دو هزار ساله ی تو دارد ؟!

شیطان با شش هزار سال عبادت ، عاقبتش آن طور شد . آیا ما می توانیم به خود مغرور شویم ؟ به خدا پناه می بریم !

  •  
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 

مردى از امام صادق علیه السلام نصیحتی خواست! آن حضرت به او فرمودند:

 

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!

2- اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟!

3- و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!

4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!

5- و اگر كیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!

6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!

7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فریب براى چیست؟!

8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!

9- و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!

10- و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

شگفتی‌های آفرینش

چشم انسان

یك جهان در یك جسم

روزى یك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق علیه السلام شرفیاب شد و پیرامون تشكیلات و خصوصیّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟امام جعفر صادق علیه السلام در جواب او اظهار داشت :

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركیب كرده و آفریده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.

رگ ها جسم انسان را سیراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پایدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.

 

 

امام جعفر صادق علیه السلام در جواب او اظهار داشت :

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركیب كرده و آفریده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.

 

 

سپس امام علیه السلام افزود:

 

خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفریده است ، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو یك قطعه ؛ و شانه نیز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.

و همچنین هر یك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و یك قطعه در ران .

و نشیمن گاه نیز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.

و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.

و در هر یك از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است ، كه دو طرف 18 عدد مى باشد.

و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .

و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.

و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غیر از فكّ پائین و بالا، موجود است .

و معمولا انسان ها تا سنین بیست سالگى ، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنین 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان دیگر كه به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئیده مى شود.

 

تلخى گوش و شورى آب چشم

امام صادق

ابن ابى لیلى - كه یكى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است - حكایت نماید:

روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شدیم ، حضرت به من فرمود: این شخص كیست ؟

عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .

حضرت فرمود: آیا همان كسى است كه با راءى و نظریّه خود، چیزها را با یكدیگر قیاس مى كند؟

عرض كردم : بلى .

پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آیا مى توانى سرت را با سایر اعضاء بدن خود قیاس نمائى ؟

نعمان پاسخ داد: خیر.

حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آیا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ایمان باشد؟

جواب گفت : خیر.

امام علیه السلام پرسید: آیا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مایع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟

اظهار داشت : خیر.

ابن ابى لیلى مى گوید: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدایت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بیان فرما تا بهره مند گردیم .

بنابراین حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است ؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه ، در آن نمى بود پیه ها زود فاسد مى شد.

و همچنین خاصیّت دیگر آن ، این است كه اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.

و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى گردد.

و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ایمان مى باشد: جمله « لا إ له إ لاّ اللّه » است ، كه اوّل آن « لا اله » یعنى ؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش « الاّ اللّه » است ، یعنى ؛ مگر خداى یكتا و بى همتا.

اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى گردد.

دوقلوها

مرحوم كلینى در كتاب شریف كافى آورده است :

یكى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام داراى دو نوزاد دوقلو گردید، همین كه به حضور مبارك آن حضرت شرفیاب شد، پس از تبریك و تهنیت به او فرمود: آیا مى دانى كدام یك از دوقلوها بزرگترند؟

پدر نوزاد در جواب اظهار داشت : آن كه اوّل از شكم مادر خارج و به دنیا آمده است .

حضرت فرمود: خیر، آن كه آخر به دنیا آمده بزرگ تر است ، زیرا مادر در ابتداء به وسیله او؛ و سپس به وسیله آن كه اوّل خارج شده ، آبستن گردیده است .

و چون نطفه اوّلى در ابتداء وارد رحم شده و منعقد گردیده است ، به همین جهت توان خروج از رحم مادر را ندارد، تا آن كه نوزاد بعد از خودش خارج گردد؛ و پس از آن كه راه براى اوّلى باز شد آن وقت مى تواند از رحم مادر خارج و وارد دنیا گردد.

بنابر این ، آن كه نطفه اش اوّل منعقد شده است ، دوّمین نوزاد محسوب مى شود، كه به همین جهت بزرگ تر هم خواهد بود.

 

چگونگى وزش باد

باد

محمّد بن فُضیل عزرمى حكایت كند:روزى كنار كعبه الهى در حِجر اسماعیل زیر ناودان طلا، در محضر پُر فیض ‍ امام جعفر صادق علیه السلام نشسته بودم .

ناگاه متوّجه شدیم كه دو نفر با یكدیگر در رابطه این كه باد از كجا و چگونه مى وزد نزاع مى كنند، و یكى به دیگرى مى گوید: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از كجا مى وزد.

و چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق علیه السلام به آن كه بیشتر ادّعا مى كرد، خطاب نمود و فرمود: آیا تو خودت مى دانى كه باد از كجا و چگونه مى وزد؟

اظهار داشت : خیر، من نمى دانم ؛ ولیكن از مردم چیزهایى را در این رابطه شنیده ام .

باد، زیر ركن شامى ، در كنار كعبه الهى زندانى است ، وقتى خداوند تبارك و تعالى اراده وزش آن را نماید، مقدارى از آن را آزاد مى سازد. دلیل و علامت آن این است كه همیشه در تابستان و زمستان این ركن شامى متحرّك مى باشد.

محمّد عزرمى در ادامه داستان گوید: من به امام صادق علیه السلام عرض ‍ كردم : یاابن رسول اللّه ! شما خود بیان فرمائید كه باد از كجا و چگونه مى وزد؟

حضرت فرمود: باد، زیر ركن شامى ، در كنار كعبه الهى زندانى است ، وقتى خداوند تبارك و تعالى اراده وزش آن را نماید، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.

پس چنانچه آن باد از جنوب كعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.

ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را باد شمال گویند.

و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.

و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گویند.

و سپس امام علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: دلیل و علامت آن این است كه همیشه در تابستان و زمستان این ركن شامى متحرّك مى باشد.


 

 


 

 

منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام، عبداللّه صالحى

  •  
     
     
 
 
 
 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

http://www.khabaronline.ir/Images/News/Smal_Pic/images/position1/2011/2/imamsadiq3.jpg

"اگر می خواهید همیشه عزیز و محترم باشید و در دیدگان مردم با عظمت و با هیبت جلوه کنید و در جامعه شخصی متین و متشخص و با ارزش محسوب شوید، به این دستور عمل کنید: هیچ گاه دست احتیاج به سوی مردم دراز نکنید و خواهشی از آنان منمایید. چه با عمل کردن به این دستور مورد توجه خواهید شد. به گفته شما توجه می کنند، به امر شما گوش فرا می دارند و آنچه لازمه شخصیت است دارا خواهید شد."


به نقل از کتاب اصول کافی، جلد 2، صفحه 148 آمده است:


امام صادق(ع) می فرماید: «درخواست نیازمندی ها از مردم به زودی عزت را از شما سلب می کند و حیا را از میان می برد.»

منبع : درسهایی از مکتب امام صادق (ع) تألیف سید محمدتقی حکیم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

68907651448821947383.gif

نامه‌ای از امیرالمؤمنین(ع)به همه عالمان دینی:

یکی از سنت‌های زیبا و سودمند که در گذشته بیش‌تر مورد توجه بود، سنت توحید و رهنمودهای چاره‌ساز به صورت مکاتبه و نامه است که بزرگان، برای ره‌جویان در موقع نیاز و یا به درخواست آنان، بیان می‌کرده‌اند. این نوشته‌های مهم نقش ماندگاری برای مخاطب و آیندگان در پیمودن راه سعادت دارد.

یکی از همین نامه‌ها، رهنمودهای حکیمانه و حیات‌بخش امیر‌المؤمنین(ع)است که برای یار باوفای خویش حارث همدانی نوشته و نکات بسیار مهم و حساس را با بیان شیوا تذکر داده‌اند که می‌تواند ره‌توشه همه‌ی مسلمانان در همه عمر و به ویژه دست‌مایه‌ی عالمان دینی جهت هدایت معنوی مردم باشد، اینک به متن کلام نورانی آن حضرت توجه می‌کنیم:

1. به ریسمان قرآن چنگ بزن و از او خیرخواهی نما، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام شمار.

2. به آن‌چه از حق در گذشته بود، تصدیق کن.

3. از حوادث گذشته دنیا برای باقی‌مانده‌ی آن پند گیر که پاره‌ی آن شبیه پاره‌ی دیگر است و پایان آن به آغازش می‌پیوندد و همه‌ی آن فانی و جدا‌شدنی است.

4. بزرگ دار نام خدا را به این‌که آن را جز بر حق به زبان نیاوری.

هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر با تعهدی محکم (که مطمئن به رستگاری باشی).

5. مرگ و بعد از مرگ را فراوان یاد کن.

6. هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر با تعهدی محکم (که مطمئن به رستگاری باشی).

7. بپرهیز از هر کاری که انجام‌دهنده آن، آن را برای خویش می‌پسندد و اما برای عموم مسلمانان ناخوشایند است.

8. بپرهیز از هر کار مخفی که از انجام آشکار آن شرم می‌شود، از هر کاری که چون کننده آن مورد سؤال قرار گیرد، انکار کند یا عذر خواهی.

9. آبروی خود را آماج تیر سخن (دیگران) قرار مده.

10. همه آن‌چه شنیده‌ای را به مردم بازگو مکن که همین برای دروغ‌گویی کافی است.

11. هر آن‌چه از مردم می‌شنوی تکذیب نکن که همین برای نادانی کافی است.

12. خشم را فرو نشان و به هنگام قدرت عفو کن و به هنگام خشم، بردبار باش، هنگام قدرت درگذر تا سرانجام برای تو باشد.

13. هر نعمتی را که خدا به تو ارزانی داشته، به خوبی نگه‌دار و هرگز هیچ نعمتی از نعمت‌های خدا را تباه مکن.

14. باید که نشان نعمت‌هایی که خداوند به تو ارزانی داشته، در تو دیده شود.

15. بدان که برترین مؤمنین، کسی است که در بذل جان و خاندان و مال برتر است، زیرا آن‌چه از خیر که پیش فرستی برای تو ذخیره شده می‌ماند و آن‌چه وانهی، سودش به دیگری می‌رسد.

16. از هم‌نشینی با افراد سُست‌رأی و بدکردار بپرهیز که هم‌نشین با هم‌نشین شناخته می‌شود.

17. در شهرهای بزرگ سکونت کن؛ زیرا که مرکز مسلمانان است.

18. از مکان‌هایی که محل غفلت و ستم است و یک‌دیگر را بر طاعت خداوند کم‌تر کمک می‌کنند بپرهیز.

19. نظر خود را تنها متوجه کاری کن که به سودت باشد.

خشم را فرو نشان و به هنگام قدرت عفو کن و به هنگام خشم، بردبار باش، هنگام قدرت درگذر تا سرانجام برای تو باشد.

20. بپرهیز از نشیمن‌گاه‌های بازارها که محل حضور شیطان و تعریض فتنه‌هاست (مردم ضعیف و بی‌کار، خود را با سخنان شیطانی سرگرم می‌کنند.)

21. به افراد پایین‌تر از خود زیاد توجه کن که از راه‌های شکرگزاری است.

22. در روز جمعه تا نماز جمعه نرفته‌ای، به سفر مرو، مگر برای راه خدا یا کاری که معذور باشی.

23. در همه کارهایت، خدا را اطاعت کن که اطاعت خداوند از همه چیز برتر است.

24. نفس خویش را در عبادت فریب ده (همان‌گونه که اطفال را با وعده وعیدها به خیر و صلاح می‌کشانند) و با آن مدارا کن و مجبورش مساز و در وقت فراغت و نشاط او را به‌کارگیر، مگر در واجبات که چاره‌ای از انجام آن و پی‌گیری آن در وقت آن نیست.

25. مبادا مرگ تو وقتی برسد که تو از خدایت گریزانی و دنبال دنیا هستی.

26. بپرهیز از هم‌نشینی با اهل گناه که بدی به بدی می‌پیوندد.

27. خدای را گرامی و بزرگ دار.

28. دوستان او را دوست دار.

29. از خشم بپرهیز که سپاهی عظیم از سپاه ابلیس است


 


نهج‌البلاغه، نامه 69


منبع : ماهنامه آفاق مهر شماره 51

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.