وی افزود: تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است. در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد ۵ نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.
این فیزیکدان ادامه داد: اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد. اردکانی گفت: حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.
این دکترای علم فیزیک معتقد است که همه چیز در دنیا بر اساس علم فیزیک قابل بررسی است اما علم انسان در این حد نیست که تمام آنها را دریافت کند.
شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم(ص) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین (و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.
به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از رجا، میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال 1262 هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم،ریحان،تعلیق،و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمّد(ص)و آل او می شود.
شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم(ص) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین (و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.
صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد
نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
متن كامل شعر:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
برخیز ای برادر، بار دگر نظر کن
باچشم پاره خود، از چشم من گذر کن
برخیز ای برادر، اینجا پر از حرامیست
پشت خیام آهو،بنگر که گرگ شامیست
برخیز ای برادر،بنگر علم زمین خورد
وقتی فتادی انگار،کل حرم زمین خورد
برخیز ای برادر،درخیمه قحط آب است
چون موی پر ز خونت،اصغر به پیچ و تاب است
برخیز یار زارم،چشم تو تیر خورده
گل از غم تو ای یار،از داغ تو فسرده
انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) علاوه بر ابعاد سیاسی مختلف در کوتاه مدت تبدیل به یک دانشگاه انسان سازی شد. در طول سال های مبازات پیش از انقلاب و در طول جنگ تحمیلی افرادی بودند که با دم مسیحایی روح خدا به یکباره دچار تحولات عظیم روحی شده و در راه اسلام حتی تا پای فدا کردن خود نیز پیش رفتند.
به گزارش پایگاه 598، یکی از این شهدا شهید"شاهرخ ضرغام"بود. وی سال 1328 در تهران متولد شد. در جوانی، به سراغ ورزش کشتی رفت و به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی دعوت شد. اما زندگی او به خاطر همنشینی با دوستان نااهل، در غفلت و گمراهی ادامه داشت تا این که در بهمن سال 1357 و با پیروزی انقلاب، تغییری بزرگ در زندگیاش رخ داد.
سخنان امام خمینی (ره)، برایش فصلالخطاب و روی سینهاش "فدایت شوم خمینی" خالکوبی کرده بود. ولایت فقیه را به زبان عامیانه خود برای رفقایش توضیح میداد و از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد.
وی وقتی از گذشتهاش حرف میزد، داستان حُر را بازگو میکرد و میگفت: "حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید. من نیز باید جزء اولینها باشم".
در همان روزهای اول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه رفت و همگام با سردار شهید سید مجتبی هاشمی که فرمانده گروه چریکی فدائیان اسلام بود،به مبازه علیه تجاوزگران بعثی پرداخت ودر کوتاه مدتی آنقدر دلاورانه جنگید که دشمن برای سرش جایزه تعیین کرده بود. وی از خدا می خواست که تمام گذشتهاش را پاک کند و هیچ چیز از او باقی نماند؛ نه اسم، نه شهرت، نه مزار و سرانجام در تاریخ 17 آذر سال 1359 در دشتهای شمالی آبادان به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید."
محمد تهرانی، آخرین همرزم شاهرخ ضرغام نحوه شهادت وی را اینگونه نقل می کند: "ساعت 9 صبح بود. تانکهای دشمن مرتب شلیک میکردند و جلو میآمدند. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت. من هم دویدم و 2 گلوله آرپیجی پیدا کردم. هنوز گلوله آخر را شلیک نکرده بودم که صدایی شنیدم. به سمت شاهرخ دویدم. روی سینهاش حفرهای از اصابت گلوله تیربار تانک ایجاد شده بود. عراقیها نزدیک شدند. من با یک اسیر عراقی پناه گرفتم. از دور دیدم چند عراقی کنار پیکر شاهرخ ایستادهاند و از خوشحالی هلهله میکردند."
خاک تربت امام حسین(ع) به کجا اطلاق می شود و آیا هنوز پس از این همه سال خاک تربت وجود دارد؟
بر اساس برخی از روایات سرزمین کربلا تا پنچ فرسخ از هر طرف جزء حریم قبر امام حسین (ع) حساب میشود.خاک تربت امام حسین به کجا اطلاق می شود آیا هنوز بعد از این همه سال خاک تربت وجود دارد؟امام خمینی می فرماید: آنچه به صورت قطعی تربت امام حسین (ع) است خاکی است که از قبر و آنچه عرفا ملحق به قبر است برداشته میشود.(۱)
تربت امام حسین خاکی است که از قبر یا حوالی مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا صلوات الله علیه می آورند که شیعه به خوردن آن استشفا میکند. خاک اطراف قبر برای شفای بیمار و مهر نماز استعمال میشود.نظر عدهای از مراجع آن است که حکم فضیلت سجده بر تربت امام حسین و حکم جواز خوردن کم از آن برای شفاء، مخصوص قبر و کمی از اطراف قبر امام حسین(ع)بوده و بقیه خاک کربلا هر چند محترم است؛ اما حکم خاک قبر امام حسین و اطراف قبر را ندارد.(۲)
بر اساس برخی از روایات سرزمین کربلا تا پنچ فرسخ از هر طرف جزء حریم قبر امام حسین (ع) حساب میشود. (۳)
پی نوشتها:به نظر بعضی از مراجع: حکم تربت حسینی که در روایات وارد شده است بر خاک کربلا تا مقداری که حریم قبر امام حسین (ع) است یعنی از هر طرف پنج فرسخ بار میشود. ولی زمینهای نزدیک قبر شریف حضرت، دارای فضیلت بیشتری هستند. (۴)۱. تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۱۵۶، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی، ۱۴۲۱ ق ، چاپ اول.۲. آیت الله بهجت، توضیح المسائل مراجع، ج۲ ذیل مسئله ۲۶۲۸، استفتاءات تلفنی از دفتر رهبری، و دفتر آیت الله سیستانی.۳. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: قَالَ (ع) حَرِیمُ الْحُسَیْنِ (ع) خَمْسَه فَرَاسِخَ مِنْ أَرْبَعِ جَوَانِبِ الْقَبْرِ وسائلالشیعه، ج۱۴، ص ۵۱۳، باب حد حرم الحسین (ع) الذی یستحب... .۴. استفتاء تلفنی از دفتر آیت الله وحید خراسانی.
اين كار حضرت عباس و آب نخوردن آن حضرت سلام الله عليه از دو جهت قابل بررسي و توجه است:
1. از نظر سنت پيامبر(ص):
آيا از ديدگاه سنت پيامبر اكرم(ص) رفتار عباس درست بوده يا مغاير با سيره پيامبر اسلام است؟ اگر مغاير با سيرهي نبوي است عمل او با شرع مقدس مخالف و هيچ توجيه شرعي نداشته و حرام است، اما اگر عمل او با سيره نبوي و گفتار معصومين سازگاري دارد. كاملاً مشروع است و اين اطاعت از سيره و گفتار پيامبر(ص) براي او ارتقاء مقام معنوي دارد چون هر يك از انسانها از نظر معنوي داراي رشد و تعالي هستند. معيار رسيدن به تعالي عمل كردن مو به مو به سفارشات و سيرهي نبوي و معصومان است خصوصاً در برخي از موقعيتها اگر انسان به سيره و گفتار آنها عمل كند از نظر درجات معنوي رشد فوق العادهاي خواهد داشت مثلاً نماز خواندن در شرايط سخت اجر و پاداش بيشتري دارد.
اين رفتار عباس(ع) نيز در اين موقعيت اگر مطابق با سيرهي پيامبر و معصومان باشد مقامي فوقالعاده براي آن در نظر خداوند وجود دارد.
بر اساس روش پيامبر و گفتار موكد آن حضرت و جانشينان او كسي كه ساقي يا سقّا است بايد پس از همه دوستان يا قومش كه براي آنها آب آورده است آب بخورد.
نقل شده كه پيامبر اكرم(ص) در يكي از سفرها يا جنگها آبي آورد و با دست مبارك خود همه را سيراب كرد يكي از اصحاب گفت يا رسول ا... من قبل از شما هرگز آب نخواهم خورد حضرت فرود: ساقي القوم آخرهم...» آب دهنده هر گروه بايد خودش بعد از همه بخورد ـ پس از پيامبر اكرم اين روش در بين مسلمانان، يك روش مستمر شد[1].
روايات در اين باب از حد تواتر افزون است و تمام امت اسلام اين روش را از پيامبر نقل كردهاند.
امامان معصوم(ع) همه به اين روايت تاكيد كردهاند و از اين شيوه تبعيت نمودهاند.
بنابراين از نظر شرع اين عمل به هيچ وجه مغاير با شرع مقدس نيست و آنچه شرع حكم ميكند عقل با آن مغايرت ندارد. (مَاحَكم به الشرع حكم به العقل).
2. از نظر عقل:
عقل علاوه بر اين كه اين رفتار شرعي و اخلاقي را تاييد ميكند بلكه تحسين مينمايد چون وقتي رضاي خداوند در رضايت پيامبر و امام قابل دسترسي است و غايت وصال عقل به كمال كه در اين راه قابل تامين است براي عقل بسيار نيكوست چون كمال طلبي و كمال جويي و ترقي از غايات عقل است و عقل براي رسيدن به كمال آن راه را كه پسنديده است براي انسان لازم و ضروري ميداند.
از طرفي وقتي انسان محبوب و معشوقي دارد و معشوق او را در پي انجام كاري فرستاده و چيزي از او طلب كرده است، وقتي عاشق، خود را اغنا ميكند كه طلب معشوق را براي او فراهم كند و پس از فراهم كردن به او برساند آنگاه معشوق در اين مقام او را مورد مدح و ستايش قرار ميدهد.
لذا رفتار عباس عليه السلام هيچ مغايرت عقلي نيز ندارد چون رأفت و دلسوزي به اهل بيت حسين او را بر آن وا داشت تا پس از نوشيدن آنها آب بنوشد و گرنه دلش آرام نميگرفت لذا او از اين آزمايش آخرين لحظهها پيروز و موفق درآمد و خداوند به همين خاطر در بهشت مقامي به او ميدهد كه تمام شهيدان به آن غبطه ميخورند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شيخ حر عاملي وسائل الشيعه، ج 25، ص 264 و مستدرك الوسائل ج 1، ص 215 و ج 17، ص 20.
مرغ دل پر میزند تا زین قفس بیرون شود / جان بجان امد توانش تا دمی مجنون شود
کس نداند حال این پروانه دلسوخته / در بر شمع وجود دوست اخر چون شود
روح بزرگ انسانهاى خود ساخته و پاك به دیگران هم، پاكى و ایمان مىآموزد. صداقت و فداكارى ایثارگران در راه خدا الهام بخش تعهد و فداكارى است. حماسههاى جهاد و شهادت مردان بزرگ اسلام، مجاهد ساز و شهید پرور است. عظمت انسانى چهرههاى پرفروغ تاریخ خونبار ما اسوه همه كسانى است كه در زندگى به هدفهایى والاتر از خوردن و خوابیدن اعتقاد دارند و ارزشهاى متعالى را مىجویند. انسانهاى نمونه از نظر ایمان، اخلاق، شهامت، جوانمردى و استقامت، همیشه زینت تاریخ بوده و هستند.
«مسلم بن عقیل» یكى از این چهرههاست. شنیدن نام این انسان والا و سرباز فداكار راه حق، یاد آور همه خوبیها، رشادتها و جوانمردیهاست;
حماسه مسلمبن عقیل در كوفه، پیش درآمدى بر نهضت عظیم عاشورا بود; و خود مسلم، پیشاهنگ نهضتسیدالشهدا علیهالسلام و سفیر انقلاب كربلا و پیشمرگ حماسه تاریخساز و جاویدان عاشورا بود.
چهره ای تابناک بر جبین خاندان ابوطالب
در میان جوانان برومند «بنىهاشم» مسلم، فرزند عقیل یكى از چهرههاى تابناك و شخصیت هاى بارز، به شمار مىرفت. «عقیل» برادر حضرت على علیه السلام و دومین فرزند ابوطالب بود. در ترسیم زیر رابطه نسبى مسلم، آشكارتر است:
ابوطالب: - طالب - عقیل - مسلم - جعفر - على - حسین بن على .
مسلمبن عقیل، برادرزاده امیرالمۆمنین علیه السلام و پسر عموى حسین بن على علیه السلام بود. دودمانى كه مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانى كه شخصیت انسانى و اسلامى مسلم در آن شكل گرفت، بهترین زمینه را براى تربیت و تكامل معنوى و حماسى مسلم فراهم كرد.
شناسنامه مسلم را، پیش از آن كه از نیاكان و سرزمین وقبیله جستجو كنیم، باید در فكر، عمل و زندگانىاش بیابیم; این بهترین معرف مسلم است
از آغاز كودكى، در میان جوانان بنىهاشم بخصوص در كنار امام حسن و امام حسین علیهما السلام بزرگ شد و كمالات اخلاقى و بنیان ولایت و درس هاى حماسه و ایثار و شجاعت را بخوبى فرا گرفت. اجداد مسلم كسانى، چون «ابوطالب» و «فاطمه بنت اسد» بودند كه در فرزندان خویش، شجاعت و ایمان و دلاورى را به ارث مىگذاشتند و مسلم، شاخهاى پربار از این اصل و تبار بود; و بنا به اصل وراثت،خصلتهاى برجسته را از نیاكان خود به ارث برده بود. (اشاره است به سخن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در فتح مكه سال 8 هجرى كه فرمودند: «اگر همه مردم از نسل ابوطالب بودند، همه شجاع مىبودند.»)
مسلم در زمان حضرت امیر علیه السلام نوجوانى رشید و پاك بود كه به افتخار دامادى آن حضرت نایل شد و با یكى از دختران امام به نام «رقیه» ازدواج كرد. این وصلتبر میزان فضیلت هاى مسلم افزود و او را بیشتر در محور «حق» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داد.
شناسنامه مسلم را، پیش از آن كه از نیاكان و سرزمین وقبیله جستجو كنیم، باید در فكر، عمل و زندگانىاش بیابیم; این بهترین معرف مسلم است.
مسلم، در دوران خلافت امام على علیه السلام در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس از شهادت آن امام، هرگز از حق كه در خاندان او و امامت دو فرزندش، حسنین علیهما السلام تجسم پیدا كرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاكش را بر این آستان فدا كرد.
دودمانى كه مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانى كه شخصیت انسانى و اسلامى مسلم در آن شكل گرفت، بهترین زمینه را براى تربیت و تكامل معنوى و حماسى مسلم فراهم كرد
شجاعت و شهامت
علامه مجلسی در مورد شجاعت مسلم بن عقیل می نویسد: مسلم بن عقیل در میان هم سن و سالان خویش به شجاعت و سخاوت مشهور و به کثرت دانش و خرد شناخته شده بود.
مسلم از دیدگاه پیامبر اکرم
شیخ صدوق در کتاب امالی از ابن عباس روایت می کند که علی بن ابی طالب علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: آیا شما عقیل را دوست داری؟! فرمودند: آری ، من عقیل را از دو جهت دوست دارم؛
اول: عقیل را برای وجود خودش دوست می دارم.
دوم: به جهت این که ابوطالب او را دوست داشت، دوستش می دارم. فرزند همین عقیل در راه دوستی فرزند تو فدا می شود و چشمان مۆمنین برای او گریان خواهد شد و ملائکه بر او درود می فرستند.
آنـگـاه رسـول خـدا صلی الله علیه و آله گـریـسـت به طورى كه اشك بر سینه مبارکشان جارى شـد؛ و سـپـس فـرمودند:خدایا، از آنچه پس از من بر سر خاندانم مى آید به تو شكایت مى كنم.
منابع:
آشنایى با اسوهها - مسلم بن عقیل ـ جواد محدثى
مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی حوزه علمیه قم
سایت ولیعصر (عج)
والوتر و الموتور؛ اى حسین یگانهاى كه نزدیکان و یاران تو كشته شدند.
«وتر» عطف است بر «ثار» در جمله «السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره» كه مناداى مضاف منصوب است. وتر در لغت به معنى فرد و طاق آمده و به معناى كینه و خون هم ذكر شده و همچنین به معنى جنایت و كشتن نزدیكان هم آمده ولى بیشتر به معنى اول ذكر میشود كه فرد باشد و لذا نماز "وتر" را براى این "وتر" میگویند كه در بین نمازها فرد و طاق است چرا که نماز یك ركعتى غیر از آن نداریم و اگر به معنى كشتن نزدیكان هم آمده، براى آنست كه كسی كه نزدیكان او كشته شوند قهرا تنها میماند به این لحاظ به او "وتر" میگویند، و اگر به معناى خون گرفتیم آن هم به معنى فرد است چرا که اگر در این بین كسى كشته شود او را فرد "وتر" میگویند یعنى بین ده یا صد نفر یكى كشته شده و به ناحق خونش ریخته گشت .
«موتور» هم در لغت به چند معنى استعمال شده :
1- طاق و فرد شده .
2- كسى كه كسى از او كشته شده باشد.
3- كسى كه كشته شود و حق خون او گرفته نشود.
بنابراین معانى كه در لغت ذكر شد این عبارت از زیارت را سه قسم میتوان معنى كرد:
1- "وتر" به معنى یگانه و فرد باشد و "موتور" هم تاكید معنى سابق شود مثل حجر محجور و این معنى را در بحارالانوار و مشكلات نراقى ذكر نمودهاند.
2- "وتر" به معنى فرد باشد، "موتور" هم به معنى كسی كه، كسانى از او كشته شده باشد، یعنى اى حسین (علیه السلام)یگانهاى كه نزدیکان و یاران تو كشته شدند.
3- "وتر" به معنى خون ریخته باشد یعنى اى قتیلى كه نزدیکان و اصحاب تو را كشتند.
در بین این سه معنا، دومى بهتر است زیرا حقیقتا حسین "وتر" است از حیث این كه در مقام امامت مثل و مانندى ندارد و همچنین در مقام شهادت هم نظیر ندارد چه از اول دنیا تا كنون مثل او كسى مظلوم كشته نشده و این همه مصیبت ندیده و همچنین چیزهایی كه خدا به او مرحمت فرموده است مثل شفاء در تربت، اجابت دعا در زیر گنبد حرمش، نسل ائمه اطهار از ایشان، ثواب زیارت او و چیزهاى دیگرى كه خداوند در مقابل شهادت فقط به آن حضرت مرحمت فرموده است .
و نزدیکان ایشان هم همگى در كربلا كشته شدند حتى طفل شیرخواره ی امام، و اگر امام سجاد (علیهالسلام) كشته نشد براى آن بود كه نسل امامت از بین نرود پس آن حضرت "موتور" است به این معنى كه همه اصحاب و یارانش در كربلا، در روز عاشورا كشته شدند.
سیدبن طاووس در لهوف این فراز از زیارت عاشورا را اینگونه شرح میدهد:
"وتر" به معنای «تنها و یكتا»، "موتور" به معنای «تنها شده» است. یك احتمال درباره این معنا، یگانگی، منحصر به فرد بودن و بیبدیل بودن حضرت است.
احتمال دیگر این است كه، حضرت تنهاست و در این تنهایی موتور است؛ یعنی حضرت با نقشه و برنامهریزی تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشیم كه سیّدالشّهدا(علیهالسلام) یك درگیری مخفیانه نداشتند كه مسلمانان از آن بیخبر باشند. یزید بعد از مرگ معاویه به استاندار مدینه نامه نوشت كه باید از حسین (علیه السلام) بیعت بگیری و الاّ او را بكش و سرش را بفرست.
فراوری از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی و لهوف سید بن طاووس

- كاش خویشان و فرزندان من به جای خویشان و فرزندان تو كشته و اسیر می شدند.
- كاش تیر حرمله كه لعنت خدا بر او باد سر شیرخوار مرا می برید.
- كاش فرزندم به جای فرزند تو قطعه قطعه می شد.
- كاش جگر من از شدت تشنگی تكه تكه می شد.
- كاش از شدت تشنگی دنیا بر چشمم تیره و تار می شد.
- كاش من درد این جراحت ها را تحمل می نمودم.
- كاش آن تیر به گلوی من می نشست و جان مرا می گرفت.
- كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند كنیزان در شهرها گردانده بودند.
مرحوم آیت الله میرزا جواد ملكی تبریزی در پایان چنین سفارش می كند: در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند و روز عاشورا را با توسلی كامل به حمایت كننده و پناه آن روز كه از معصومین (ع) می باشند به پایان رسانده و در توسل، اصلاح حال و پذیرش عزاداری را خواسته و از كوتاهی خود معذرت بخواهد.
محرملر اولاندا گلر حضرت زهرا اپر قبر شریفون او صدیقه ی کبری
دیر محشر اولانجا اولن الده حسین وای
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
عید غدیر روز تبریك و تهنیت است .
هر یك به دیگرى تبریك بگوید، هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات كرد،
چنین بگوید:
«حمد و ستایش خدایى را كه به ما توفیق چنگ زدن به ولایت امیرمؤمنان و پیشوایان عطا كرد»
آرى عید غدیر روز لبخند زدن به چهره مردم با ایمان است ... اقبال: 464.
«الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكین بولایة امیر المؤمنین و الائمة(ع)»

تو قصه کوفه بخاطر داری


فَلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ
انسان باید به غذای خویش بنگرد! «عبس/24»
راز قتل امام حسین علیه السلام در کریمه یاد شده نهفته است!
خواهید پرسید چرا و چگونه؟
پاسخ را با یک سوال آغاز می کنیم:
چرا خداوند متعال خطاب به ابنای بشر می فرماید: انسان باید به غذای خویش بنگرد؟
در این نگریستن چه رازی نهفته است که حضرت باری تعالی در خطابی امر گونه و به تعبیر اهل اجتهاد نزدیک به وجوب انسان را بدان فرا می خواند؟
ممکن است بگویید غایت خداوند در شریفه یاد شده این است که انسان را به تامل در نحوه پیدایش و چگونگی آفرینش غذا فرا خواند.
ونیز ممکن است همچون اهل طب ظاهر آیه را گرفته بگویید:
نگاه به غذا در حین تناول طعام، موجب ترشح غدّه های بزاقی در سطح دهان و معده شده در نتیجه انسان مبتلا به سوء هاضمه نمیشود چنانکه یافته ای پزشکی نیز موید این مدعاست.
با نگاهی ژرفتر می توان باطن آیه را کاوید و گفت:
طعام کنایه از دانش است و آدمی باید به دانش خود بنگرد و ببیند علمش را وامدار چه کسی است و از که می ستاند.
همه آنچه گفته شد البته در جای خود درست است و قابل اعتنا؛ اما برداشت دیگری نیز وجود دارد که به جهاتی اندکی درستتر می نماید.آن برداشت سوم این است که انسان آنگاه که بر سفره طعام می نشیند می بایست کمی اندیشه کند و بنگرد این غذایی که بر سر سفره گذاشته اند آیا حلال است یا حرام؟
اکنون به پاسخ سوال ابتدایی خود تا حد زیادی نزدیک شدیم. با نگاهی به خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، به خود حق می دهیم که بگوییم: غذای حرام و حتی شبهه ناک بود که امام حسین علیه السلام را کشت.
آری! این ادعا به هیچ روی گزاف نیست چه آنکه در روز عاشورا پس از آن که هر دو سپاه آماده پیکار شدند عمر سعد دستور داد تا لشکریانش پرچمهای خود را برافرازند و بر طبل جنگ بکوبند.
سید الشهدا با دیدن این صحنه از خیمه گاه بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن ایستاد؛ آنگاه به قصد موعظه از ایشان خواست تا سکوت اختیار کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند؛ ولی آنها با همهمه و هلهله نگذاشتند که صدای امام به لشکریان برسد.
حضرت ناگزیر خطاب به ایشان فرمود : "ویلکم ما علیکم أن تنصتوا إلی فتسمعوا قولی...؛ وای بر شما! چرا گوش فرا نمی دهید تا سخنم را بشنوید که هر کس از من پیروی کند نیکبخت است و هر کس راه عصیان پوید بی شک در جرگه هلاک شدگان فرو خواهد افتاد. و شما که به گفتارم گوش فرا نمی دهید البته عصیانگری بیش نیستید.
در اثر هدایای حرامی که دریافته اید و در نتیجه غذاهای حرام و لقمه های غیرمشروعی که شکم های خود را از آن انباشته اید، اینگونه خداوند بر دل های شما مهر زده است. وای بر شما! ...
آری! اگر نبود "ملئت بطونهم من الحرام" چه کسی این گستاخی را داشت که جگر گوشه پیامبر(ص) را سر بریده آنگاه بر فراز نیزه ها در هر کوی برزن بچرخاند و پیوسته هتک حرمت کند؟!