نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
 
 
ویدیو های مشابه
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

و این‌بار باز هم شلمچه، شلمچه گویی خانه‌ی وصل عاشقان نور بود، زمین نبود، آسمان بود، بسیجیان عاشقان ولایت بار دیگر در معبرمین، بال گشودند و به طلعت ازلی شتافتند. طلعتی که در آتش و خون شکل می گرفت، اما در حقیقت در کربلا معنا می یافت. در حزن غروب شفق، درعهدی که پروانه ها در عشق بسته بودند، در پیامی جاودانه با آینه حق آشکار شدند تا بقا را در فنا به نمایش در آوردند، اینجا زمین معبر شمع است و نور سرمدی آن، همان نوری است که از عاشورا تا ابد، عاشق با معشوق بسته است. فدایتان شوم، چون خورشید در آسمان شب برآمدید، آینه‌ی دلتان شفاف بود و زلال و روشنی دلتان در قدمگاهی مقدس گسترده شد اینک دوباره به دیدار شما آمده ایم، پیکرهای پاکتان سرشار از جراحت بود، میدانم برای رسیدن به یار باید گلگون شد، زیبا شد، معطر شد، رسیدن به وصال حق، خون میخواهد و خون شما همچون نور جاری است تا منظومه شقایقها با خون شما در بهار دل انگیز عشق بشکفد، انگار به سوی معبود بال گشودید.

شهید، ای وصی امام عاشق، آنان که معنای "ولایت" را نمی دانند، در کار شما سخت درمانده اند. اما شما چه خوب دانستید که سرچشمه اطاعت و تسلیم در کجاست. چقدر دلمان برایتان تنگ شده است، کاش می‌توانستیم سخت در آغوش‌تان بگیریم و سر بر شانه تان بگذاریم و بگرییم، نگاه‌تان را دنبال کردیم و جز ولایت چیزی نیافتیم. می پنداشیم که بازمانده ایم از صبح و از قافله، اما وقتی به سیمای خورشید گونه اش نگریستیم، دلهایمان که سرشار از بغضی پنهان بود، آرام گرفت، چشمان شما را در نگاه باقی او جستیم و کلام‌تان را در فیضی ازلی درسخنان حکیمانه ی او یافتیم، رهبر فرزانه انقلاب، در صراحت صبح چه زیبا سخن گفت و ما نگران از اینکه گوش نامحرمان نشنود به دورش حلقه زدیم و میعاد بستیم که بر پیمانی که شما با او بسته بودید وفاداریم. از شنیدن کلامش اشک از چشمان جاری می شد اما فرو نمی ریخت و در جلوه ای از نور، آسمانی می شد. همان نوری که مبدا ازلی عالم و آدم و مقصد ابدی آن در بی قراری عهد ابدی میثاق با امام عاشقان است.

رهبر عزیز، ما طلعت عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را دارد و شب انزوای ما را می شکند. سر و جان ما فدای شما که وصی عشق هستید و تا جان داریم در کنار شما باقی خواهیم ماند

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
156199104132211228021015412232101218996237.gif

1-بدانیم رزق ما را کسی نمی خورد پس آرام گیریم .
وَ ما مِن دابه فی الارضِ الا عَلَی الله رِزقُها ...
 
 
و هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر [اینكه] روزیش بر عهده خداست و [او] قرارگاه و محل مردنش را مى‏داند همه [اینها] در كتابى روشن [ثبت] است ...
) آیه 6 سوره هود)


2-بدانیم خداوند ما را می بیند پس با حیا باشیم.
اَلَم یَعلَم بِانَّ الله یَری...
 
مگر ندانسته كه خدا مى‏بیند ...
) آیه 14 سوره علق(

3- بدانیم کارهای ما را کس دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کنیم.
و اَن لَیسَ للانسن الّا ما سعی...
 
و اینكه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست ...
(آیه 39 سوره نجم)

4- بدانیم عاقبت کار ما در زندگی مرگ است پس مهیا باشیم.
کُلُ نَفسٍ ذائقَهُ المَوتِ...
هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است ...
(آیه 185 سوره آل عمران)
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

14

شعار شیعه ...

89251621802261567313912123101451264173.jpg





 
این كلمات شعار شیعه من است ...

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) به شخصى فرمودند:


اگر خواستى از غرق شدن و سوختن و دزدى ایمن باشى ، وقتى صبح كردى بخوان :

بسم الله ماشاء الله لا یصرف السوء الا الله
بسم الله ماشاء الله لا یسوق الخیر الا الله
بسم الله ماشاء الله ما یكون من نعمه فمن الله
بسم الله ماشاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم


بسم الله ماشاء الله صلى الله على محمد و اله الطیبین


كسى كه سه مرتبه در وقت صبح بخواند از سوختن و غرق شدن و دزدى تا شب ایمن است و اگر در شب سه مرتبه بخواند تا صبح از سوختن و غرق شدن و دزدى ایمن است ...

حضرت فرمودند:
حضرت خضر و حضرت الیاس همیشه همدیگر را ملاقات مى كنند وقتى كه از هم جدا مى شوند در وقت این كلمات از همدیگر جدا مى شوند و این كلمات شعار شیعه من است و بوسیله این دعاها دشمنان من از دوستانم روز ظهور حضرت ولى عصر (علیه السلام ) تشخیص داده مى شوند ...

_________________
بحار الانوار: ج 39، ص 25
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

نماز شب

 

 

 

آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از درس اخلاق آیت الله قرهی*، مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است که در مسجد حوزه علمیه یاد شده، واقع در حکیمیه پیرامون گناهان کبیره و صغیره ایراد شده است.

 

 

 

گناه کبیره و صغیره عندالعرفاء و العقلاء یکسان است، زیرا گناه کردن، مخالفت با امر خداوند متعال است و به این خاطر است که آنها تعریف به صغیره و کبیره نمی‌کنند؛ و اولیای الهی قائلند که اگر گناه صغیره‌ای را صغیره و کوچک شمردی، مقدمه‌ای برای کبیره می‌شود و به این دلیل است که از انجام دادن گناه کوچک نیز وحشت دارند.

 

 

*گناه کبیره و صغیره عندالعرفاء و العقلاء یکسان است

علامه مجلسی(ره) چهار مطلب را برای گناهان کبیره بیان کرده‌اند که یکی از آنها این است: «أو کان عظیمة فی أنفس أهل‌الشّرع» یعنی هر گناهی که نزد اهل متشرعین و متدینین بزرگ شمرده شود، گناه کبیره است.

از آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل شده است که روزی آقا سیدابوالحسن اصفهانی(ره) به طلبه‌ها فرمود: نماز شب نخواندن برای شما گناه است، سپس از آقا سؤال شد که آیا به نظر نمی‌رسد که گناه افعالی است که خداوند انجام دادن آنها را نهی کرده است و یا معصومین(ع) در روایات، انجام دادن آنها را منع کرده‌اند که همان مخالفت با امر خداوند است، آیت‌الله اصفهانی(ره) با اشاره به کلام علامه مجلسی(ره) فرمود: هر چیزی عندالعرفاء و العقلاء انسان را از قرب خدا دور کند، گناه کبیره است و سپس فرمود: من می‌دانم که قرب طلبه و اهل علم به خدا، خواندن نماز شب است و اگر نماز شب ترک شود، از قرب الهی دور شده و مبتلا به گناه کبیره شده است در حالی که در حالت ظاهری، جزء گناهان کبیره نیست.

بنابراین زمانی که یک ولیّ خدا مانند سیدابوالحسن اصفهانی(ره) می‌گوید چنین چیزی گناه کبیره است، کبیره می‌شود، چه برسد به اینکه اصلا انسان تصور گناه نبودن آن را بکند و این مطلب برای بسیاری از علماء نیز عجیب آمده بود.

بنده این مطلب را به محضر آیت‌الله مرعشی نجفی(ره) عرضه داشتم: آیت‌الله اصفهانی(ره) این طور از آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل می‌کنند؛ سپس ایشان به من فرمود: شک نکن که گناه کبیره است و نزد اهل عقل و معرفت، به عنوان گناه کبیره شمرده می‌شود.

روزی آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل کردند که می‌دانید که برای چه دین به انحراف کشیده شد؟ سپس فرمود: زمانی که مسلمان‌ها امر پیامبر(ص) خود را امری ارشادی نه به عنوان امری مولوی تعبیر کردند، این طور شد؛ زمانی که پیامبر(ص) دست علی(ع) را بالا بردند و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و این یعنی حبّ امیرالمؤمنین(ع)؛ آن زمانی که مردم، این امر پیامبر(ص) را ارشادی تعبیر کردند، مبتلا به گناه کبیره شدند و بعد از آن زمان بود که علی(ع) را در محراب نماز به شهادت رساندند و بی‌بی دو عالم حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها میان در و دیوار قرار گرفتند و آن همه ظلم را به آل‌الله کردند.

 

 

*ارشادی دانستن امر مولا، باعث مبتلا شدن انسان به گناه کبیره می‌شود

قتل نفس از گناهان کبیره است، زیرا عندالعرفاء خلاف امر خدا و رسول است و اگر انسان این مطلب را بفهمد، مطیع امر دین و خدا می‌شود.نماز شب

از آیت‌الله سلطان‌آبادی(ره) نقل شده است که یکی از مواقعی که شیطان به شدت نگران است و فریاد کلمه «نه» را سر می‌دهد، زمانی است که انسان‌ها را آگاه بکنند که مخالفت امر خدا و رسولش گناه کبیره است؛ از طرفی شیطان قائل به تقسیم گناه به صغیره و کبیره است و به انسان دلداری می‌دهد که خیلی گناه بزرگی نکرده است و این دلداری باعث می‌شود که انسان جرأت بیشتری نسبت به گناه پیدا کند و زمانی که این گونه به گناه نگاه کرد، نسبت به گناهان دیگر جرأت پیدا می‌کند و بنابر قول ملااحمد نراقی(ره)، دیگر گناه برایش معنای گناه نمی‌دهد و تأکید می‌کردند: «إجتنبوا مِن‌الذنب مِن اوّل مرّة» یعنی از اولین گناه پرهیز کنید زیرا با انجام دادن گناه اول، به تدریج روزنه برای گناهان بعدی باز می‌شود؛ اما اگر گفته شد که من خیلی مبتلا به گناه نیستم و اولین بار است که خطا کرده‌ام و خدا می‌بخشد، به جایی می‌رسی که گناه کبیره نیز برایت عادی می‌شود.

از آیت‌الله شیخ جعفر شوشتری(ره) نقل شده است که زمانی شمر لعنةالله‌علیه در سپاه علی(ع) بود اما کارش از گناه کردن به جایی رسید که وقتی پا بر سینه حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) گذاشت و می‌خواست سر مقدس اباعبدالله‌الحسین(ع) را ببرد، سخنان حضرت به گوشش خورد که می‌فرمود: جدّم راست گفت: کسی که سر تو را از بدنت جدا می‌کند، پوزه‌اش مانند سگان است و به این خاطر بود که جدّم گلوی مرا بوسه می‌زد؛ آن ملعون آن قدر جرأت پیدا کرده بود که موهای خونین حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) را بالا آورد و سر حضرت را از قفا جدا کرد و آن رعشه‌ای که بر بدن شمر ملعون نیز افتاده بود، فقط به خاطر ضجّه مظلومانه‌ای بود که مادرمان حضرت زهرا(س) در آنجا می‌زد.

بنابراین اگر کسی جرأت به گناه پیدا کرد و بعد از آن استغفار و توبه نکرد و بر عکس توجیه کرد، کارش به جایی می‌رسد که ولیّ و حجت خدا را به قتل می‌رساند.

از امام صادق(ع) روایتی نقل شده است که انسان‌ها باید مطیع حجت خدا باشند و در غیر این صورت اگر رأیشان را با نظر رسول خدا(ص) مخلوط کردند، طبیعی است که مبتلا به گناه می‌شود و اگر کسی امر ولیّ فقیه را به عنوان ارشادی و مولوی تفسیر کرد، عاقبت کارش به ناکجا آباد ختم می‌شود.

 

 

*معدن تقوی، قلوب و دل‌های عارفان است

پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمودند: «لِکلّ شیءٍ معدن و معدن‌التّقوی قلوب‌العارفین» یعنی برای هر چیزی معدن وجود دارد و معدن تقوا دل‌های عارفان است.

قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» یعنی همانا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست، و در آیه نیامده است علماءکم، أمناءکم و أمراءکم، بلکه «أتقاکم» آمده است.

از آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل شده است که انسان در زندگی نیاز به ولیّ خدا دارد تا به امر او از باب اینکه امر خداست توجه کند و نگوید که این امر ارشادی است و حتی در پی سند آن نیز نباشد.

حاج‌آقا راشد یزدی نقل می‌کنند به همراه آیت‌الله خامنه‌ای، به محضر آیت‌الله مروارید(ره) رفته بودیم و ایشان حدیثی را برای ما نقل کردند، سپس حاج‌آقا راشد یزدی به آیت‌الله مروارید(ره) گفتند: ببخشید آقا! سند این حدیث کجاست، سپس بلافاصله آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: هر کس از شما پرسید، بگویید سندش آیت‌الله مروارید(ره) است.

بنابراین ولیّ و حجت خدا مطالب را از ناحیه اتصالیه می‌گیرند و نباید از امر آنها تخلف کرد و به عبارت دیگر اتصال به ولیّ خدا لازمه حرکت انسان است که به اشتباه و انحراف نیفتد وگرنه بیچاره می‌شود.از حاج‌آقا نقل شده است که یک زمانی به آیت‌الله ادیب گفتم: سحرها وقتی برای نماز شب بلند می‌شوم، ذکر یونسیه را چند بار بگویم، آقا به سرعت جوابم را دادند و من پیش خودم فکر کردم که آقا اهمیت زیادی به سؤال من نداد و در نتیجه حرف آقا را گوش نکردم، بعد از آن، شش ماه بود که وقتی در جلسات شب‌های جمعه محضر ایشان می‌رفتم، قلبم سنگین بود و حالت پذیرش نداشتم، روزی آقا به من گفت: مثل اینکه حال خوشی نداری؟ گفتم بله آقا، سپس آقا فرمود: یادت هست که قبلا مطلبی را از من پرسیدی، چرا انجام ندادی؟ و بالاخره آقا به او گفت: اطاعت نکردن از امر ولیّ خدا، قلبت را قسیّ کرده است.

برای دنیایتان هم که شده نماز شب بخوانید

در آیه 93 سوره نساء در قرآن کریم آمده است: «وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا» یعنی هر کس عمدا مؤمنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم می‌گیرد و لعنتش می‌کند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است.

حاکمان عرب اصلا با قرآن کاری ندارند که این طور مسلمانان بحرین را به قتل می‌رسانند و قرآن‌ها را می‌سوزانند؛ وهابیت در اصل، در بحث یهودشناسی همان یهودیانند.

یکی از مطالبی که جوانان خیلی باید به آن دقت بکنند، ازدواج کردن به موقع است، و اگر کسی نتواند شهوتش را کنترل بکند، به گناه مبتلا می‌شود.

 

 

*انسان با گناه کردن، انسانیتش را ذبح کرده است

نقل شده است که روزی شیخ مفید(ره) به شاگردش سیدمرتضی(ره) گفت: می‌دانی قتل چیست؟ قتل یعنی بریده شدن از انسانیت که اولین قتل‌ها است، زیرا به واسطه گناه انسانیت خودش را ذبح کرده است و از مقام انسانیت خارج شده است زیرا مقام انسانیت در مقام طهارت است و گناه ضد طهارت است و اگر انسان نفس اماره را ذبح نکند، نفس اماره او را ذبح می‌کند.

بنابراین تنها راهی که اولیاء الهی بیان می‌کنند این است که گناه را کوچک و بزرگ نشماریم.

از آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل شده است که روزی آیت‌الله قاضی(ره) گفت: وقتی که در کوچه راه می‌رفتم و زن نامحرمی از طرف مقابل عبور می‌کرد، ناخودآگاه پلکم روی هم می‌رفت، سپس فرمود: این کار مهمی نیست زیرا اولیای الهی بعد از این مرحله به مرحله‌ای می‌رسند که دیگر صورت نسائیه برای آنها معنایی ندارد و اصلا احساس گناه نمی‌کنند، یعنی چشمشان باز است اما نمی‌بینند؛ آیت‌الله قاضی(ره) به مرحله‌ای رسیده بودند که می‌گفت: گاهی چهره عنتریه‌ای در بعضی از زن‌ها می‌دیدم و وحشت داشتم.

شهید حسنی در کربلای پنج به بعضی از رزمنده‌ها خبر داده بود که چه کسی شهید و چه کسی جانباز می‌شود و حتی به من گفته بود که تو مجروح می‌شوی و چشمت را از دست می‌دهی، من نیز به او گفتم انشاءالله خیر است و بعدا عین همان چیزهایی که گفته بود، اتفاق افتاد و در حقیقت آن اولیای خدا عالم‌بین و غیب‌بین به معنای حقیقی بودند.

 

 

*توابین باید برای خودشان، تنبیهات الهیه قرار بدهند

یکی از چیزهایی که توابین باید سر لوحه کارشان قرار بدهند، «تنبیهات الهیه» است و حتما باید تحت نظر ولیّ خدا نیز باشد.

از علامه بحرالعلوم(ره) نقل شده است زمانی که احساس می‌کرد نفس اماره او را اذیت می‌کند و در حال طغیان است، فردای آن روز روزه می‌گرفت و اجازه طغیان به نفس اماره‌اش نمی‌داد و به سرعت خود را تنبیه می‌کرد.

بنابراین اگر گناه به تدریج در ذهن پرورش پیدا کند، تبدیل به عمل می‌شود اما نباید گذاشت که نفس به آن مرحله برسد و باید به سرعت استغفار کرد.

توسل به امام زمان(عج) و خلوت کردن با ایشان در دل شب، انسان را بیمه می‌کند زیرا ایشان کریم است و با آغوش باز و کریمانه با انسان برخورد می‌کنند.

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
نگبان دل

شفاخانه دل

وقتى «جان» در قفس تن، دچار تنگى نفس مى‏شود،

وقتى «قلب»، گرفتار فشار وسوسه‏هاى ابلیس مى‏گردد،

وقتى سلسله اعصابِ «خداترسى» و «یاد معاد» از كار مى‏افتد و حسّ و حیاتِ خود را از دست مى‏دهد و نیش زهرآگین حسد و جراحت كبر و غرور را احساس نمى‏كند،

وقتى «چهره روح»، در اثر تكرار گناهان، زشت مى‏شود،

اینها نشانه نوعى بیمارى درونى است و باید به فكر «مداواى روح» افتاد و غدّه‏هاى رذایل را جرّاحى كرد و «تب شهوات» را پایین آورد و «فشار غضب» را كنترل كرد.

ولى... كدام شفاخانه است كه جان بیمار را «درمان» مى‏كند؟ و كدام «دارو» است كه تشنّج روح و افسردگى روان را برطرف ساخته، شور و نشاط و امید مى‏بخشد؟ و كدام طبیب است كه «نبض دل» ما را مى‏گیرد و «ضربان هواى نفس» و «تب خودخواهى» را مى‏سنجد و نسخه مناسب براى درمان آن مى‏نویسد؟

اینجاست كه اگر بسته‏دلان، سنگدلان، كوردلان و تیره‏دلان ندانند كه دچار چه آفت و گرفتار چه دردى شده‏اند، این خود، بزرگ‏ترین درد و خطرناك‏ترین بیمارى است. چه مى‏توان كرد با دلى كه هیچ زاویه‏اى از آن، پذیراى نور حقیقت نیست؟

دشوارى كار در آن است كه بیماری‌هاى روحى و معنوى، به این زودى خود را نشان نمى‏دهند و ویروس‌هاى آلودگى باطنى، مرموزتر و پنهان‏تر از هر میكروبى عمل مى‏كنند و مراعات بهداشت در قلمرو حالات روحى هم دشوار مى‏شود. با كتمان درد هم هرگز مشكلى حل نمى‏شود و انكار بیمارى نیز، خطر را برطرف نمى‏سازد.

 

غفلت از آفت درون

نگاهى كه فراتر از «ظاهر» باشد، عیب‌هاى «باطن» را هم مى‏بیند. چرا باید همیشه به فكر درمان جسم بود و از آفات روان غفلت كرد؟ دل نیز كور مى‏شود، همچون دیده. دل نیز كدر و غبارآلود مى‏شود، مثل آینه غبار گرفته. دل هم بسته و قفل مى‏گردد، مانند در.

اینجاست كه اگر بسته‏دلان، سنگدلان، كوردلان و تیره‏دلان ندانند كه دچار چه آفت و گرفتار چه دردى شده‏اند، این خود، بزرگ‏ترین درد و خطرناك‏ترین بیمارى است. چه مى‏توان كرد با دلى كه هیچ زاویه‏اى از آن، پذیراى نور حقیقت نیست؟

گاهى مى‏شود با اراده و تصمیمى جدّى، با «آب توبه» صورت جان را جلا داد و «دیده دل» را شفّاف ساخت و زنگارهاى دل را زدود و قلب را نیز، آنگونه كه جامه‏هاى چرك را مى‏شوییم، شست و تمیز ساخت و نگذاشت رسوبات هواى نفس و غبار غفلت بر آن بنشیند و سیماى فطرت را زیر لایه‏هاى ضخیم بى‏خبرى بپوشاند. كسانى كه گرفتار «دل» مى‏شوند، بى‏اختیار در راه‌هایى نامطلوب مى‏افتند.

چه شگفت‏انگیز است «دنیای دل»! اگر «امیرِ» آن نباشى «اسیر»ش مى‏شوى و اگر «خدا» را مهمانش نسازى، «شیطان» آن را اشغال مى‏كند و در دلت به زاد و ولد و تولید مثل مى‏پردازد و آنگاه، «قلبِ» تو «پایگاه ابلیس» و «مركز رشد هوس» مى‏شود.

چه شگفت‏انگیز است «دنیای دل»! اگر «امیرِ» آن نباشى «اسیر»ش مى‏شوى و اگر «خدا» را مهمانش نسازى، «شیطان» آن را اشغال مى‏كند و در دلت به زاد و ولد و تولید مثل مى‏پردازد و آنگاه، «قلبِ» تو «پایگاه ابلیس» و «مركز رشد هوس» مى‏شود.

دو پنجره چشم و گوش

چگونه مى‏توان این كانون را «پاك» نگه داشت؟

چشم و گوش، دو پنجره گشوده به قلب‏اند و دیدنی‌ها و شنیدنی‌هاى ما به قلب ما حالت و شكل مى‏دهند و از طریق چشم و گوش و از رهگذر دیدن و شنیدن، مفاهیم و مضامینى وارد این خانه مى‏شود و آنچه مى‏خوانیم و مى‏شنویم، به «باور» تبدیل مى‏شود و همین گونه است كه ذهنیّات و دیدگاه‌هاى ما شكل مى‏گیرند.

این «دربانىِ دل»، گامى براى حفظ سلامت قلب است. كسى كه این دو پنجره را بى‏حفاظ و مراقبت و بدون كنترل و دربان،به روى هر سخن و تصویر و صدا و فیلم و عكس و منظره و صحنه و نوشته و نقّاسى باز بگذارد، چه تضمینى است كه ویروس به درون خانه دل او راه نیابد؟

طبیعت

به یكى از بزرگان عرفان گفتند: از كجا به این مرحله و پایه رسیدى؟ گفت: دربان دلم بودم.

كیست كه به صفاى باطن خویش علاقه داشته باشد، امّا نسبت به «واردات قلبى» بى‏توجه باشد؟

وقتى از غذاى مسموم و حتى مشكوك پرهیز مى‏كنیم، وقتى از سرنگ و تیغ مصرف شده، به خاطر بیم از انتقال عفونت، اجتناب مى‏كنیم، وقتى میوه و سبزى را شسته، آنگاه مصرف مى‏كنیم، وقتى شانه و حوله دیگرى را به سر و صورت خود نمى‏زنیم، همه و همه براى مراعات تندرستى و خوف از آلودگى است. آیا بهداشت روح و فكر، به اندازه بهداشت جسم برایمان مهم است؟

اگر هست، پس نباید دل به هر حرفى بسپاریم و به هر گفته‏اى گوش بدهیم و به هر صحنه‏اى بنگریم و هر نوشته‏اى را بخوانیم و هر فیلمى را تماشا كنیم و در هر جلسه و محفلى شركت كنیم، مگر آن كه از سلامت آن اطمینان داشته باشیم.

 

ویروس تردید

وقتى «یقین» دچار «شك» شود، یا كسى ما را در روشن‏ترین باورهایمان دچار تردید سازد و ما را بى‏انگیزه و دلسرد كند، جز این است كه ویروسى مهلك را وارد اندام فكر و شریان‌هاى روح ما كرده است؟

 

 

 

كافى است كه خوره شك به شاخ و برگ عقاید كسى بیفتد و شبهه‏اى در باورهاى دینى‏اش پیدا كند و نتواند با آن مقابله كند. كافى است كه زمینگیر و فلج شود و بناى امیدش در زندگى در هم فرو ریزد و از رفتن، باز بماند.

«یقین»، درخت طیّب و طاهرى است كه از آن، میوه شیرین «عمل صالح» مى‏روید. كسى كه جانش از حرارت یقین گرم نشود، گرفتار سردىِ یأس و تردید مى‏شود. پس باید «باور» را پاس داشت و همچون گوهرى از آن مواظبت كرد.

برخى دوست دارند پیش از آنكه روحمان از «زمزم یقین» سیراب شود، ما را سراغ «سراب شك» بفرستند. چرا ما دنباله‏رو بى‏هدف آنان باشیم؟

دمخور بودن و انس گرفتن با «اهل یقین»، ما را در برابر این ویروس‌ها مقاوم‏تر مى‏سازد و رفاقت و همنشینى با آنان - كه به مرام خدا و مكتب وحى و انسان‌هاى پاك، دلبسته و وابسته‏اند - ، ما را نسبت به این موریانه‏ها مصونیت مى‏بخشند.

گوارا باد زندگى با صفا و یقین، بر صاحبانش!

بگذار مثالى دیگر بیاوریم: سیلاب، از كمترین شكاف، نفوذ مى‏كند و خانه‏اى را ویران مى‏سازد. غبار و دود و هواى آلوده هم از منفذهاى كوچك عبور مى‏كنند و فضا و دیوار را تیره و آلوده مى‏سازند. بارانى كه بر سقف خانه‏اى مى‏بارد، وجود كمترین شكاف و تَرَك در پشت بام، موجب چكّه كردن آب و گاهى فروریختن سقف مى‏شود.

ورود آلودگی‌هاى فكرى و روحى به دل‌هایى كه عایق‏بندى نشده‏اند، طبیعى است! در بستن منافذ و شكاف‌ها و رخنه‏هایى كه از آنها انگیزه‏هاى گناه به خانه دل راه مى‏یابد، هرچه دقّت و محكم‏كارى شود، خوب است و جا دارد.

«ارتباط»، در ساختار فكرى و فرهنگى انسان اثر مى‏گذارد، تا با چه كسى مرتبط شویم و ظرف دل را در اختیار كدام منبع «تغذیه فكرى و روحى» بگذاریم.

 

طبیب روح

اگر از روى سهل‏انگارى و ساده‏پندارى «مسمومیّت فكرى» و «آلودگى اخلاقى» پیدا كردیم، كسى بر ما نمى‏بخشاید و عذرمان را نمى‏پذیرد؛ چرا كه بهداشت فكر و جان را مراعات نكرده‏ایم.

 

طبّ ابدان، روز به روز در حال پیشرفت است و پزشكان جسم، هر روز بیشتر و حاذق‏تر مى‏شوند؛ امّا طبیبان روح، كمیاب‏تر مى‏شوند و درمان روان، ضعیف‏تر مى‏شود و این، یك «فاجعه بشرى» است. غفلت از تصفیه درون و درمان روح و بهداشت روان، سقوط آور است و انسان را به مرز حیوانات، نزدیك‏تر مى‏سازد. این، باید ما را براى مراجعه به «طبیب روح» مصمّم‏تر سازد.

بسته شدن دریچه دل به روى حكمت و معرفت، آدمى را به قساوت، دنیازدگى، بى‏خیالى، بى‏تعهّدى، بى‏دردى، خودآرایى، خودنمایى، خودمحورى، خودخواهى و حسادت مى‏كشاند.

اگر بخواهیم بهداشت روان داشته باشیم، باید مزرعه روح و جانمان را از این آفت‌ها پاك‏سازى كنیم: ترس، حقارت نفس، خودْ كم‏بینى، دونْ همّتى، بدگمانى، بد دهانى، عصبانیّت، انتقامجویى، تندخویى، بدرفتارى، كینه‏توزى، حق‌پوشى، لجاجت، ریاكارى، ناسپاسى، دورویى، طمع، دروغگویى، دو به هم زنى، سخن‏چینى و ...

 

پیشگیرى

آثار گناه، بر چهره روح و جان، باقى مى‏ماند، مثل آثارى كه بر چهره و اندام یك مصدوم در تصادف یا سوختگى، ماندگار مى‏شود و گاهى تا پایان عمر، گریبانگیر اوست، هر چند از حادثه، جان سالم به در برده باشد و حیات خویش را باز یابد، ولى با آثارش چه مى‏كند؟ اثر، یادگارى از بروز یك سانحه است.

آیا رعایت احتیاط و پیشگیرى از بروز آتش‏سوزى یا حادثه و تصادف، بهتر نیست؟

مواظبت بر نیفتادن در «باتلاق رذایل» و «ورطه گناه» نیز، نوعى پیشگیرى است كه هم شرط عقل است، هم نشانه مآل‏اندیشى و عاقبت‏نگرى، و هم مصونیت از آثار وضعى.

 

بهتر است اوراق «پرونده دل» را با حوصله و متانت، ورق بزنیم و صفحه به صفحه در جستجوى آفت‌ها باشیم و بى‏درنگ، آن «اوراق سیاه» را پاكسازى كنیم. وگرنه ... به جا ماندن این رذایل در پرونده ما، روزى كار به دستمان مى‏دهد و رسوایمان مى‏سازد. این كار، تمرین مى‏خواهد و ریاضت مى‏طلبد.

به كار بستن آنچه در آیین ما به عنوان «آداب» و «سنن» مطرح شده است و همه ابعاد زندگى و روابط گوناگون ما را پوشانده، تأمین كننده «بهداشت روان» است. اگر در پى «جام جم» هستیم، آن را در درون فرهنگ خویش بجوییم.

سالها دل طلب جام جم از ما مى‏كرد آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنّا مى‏كرد

گوهرى كز صدف كون و مكان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا مى‏كرد

  •  
 
 
 

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

قصر

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من ضامن خانه‌ای در اطراف بهشت و خانه‌ای در وسط بهشت و خانه‌ای در بالای بهشت هستم:

1- برای كسی كه جدال را ترك كند اگر چه بر حق باشد.

2- برای كسی كه دروغ را ترك كند اگر چه از روی شوخی باشد.

3- برای كسی كه اخلاق خوب داشته باشد.(1)

جدال و دعوا كردن قلب را سیاه و مكدر می‌كند پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توصیه فرموده‌اند كه دعوا را ولو بر حق باشیم ترك كنیم.

دروغ از گناهان كبیره است و در روایاتی توصیه شده‌ایم كه حتی به شوخی هم دروغ نگوییم كه آن هم تاثیرات منفی بر روح و جان انسان می‌گذارد.

و در نهایت اخلاق حسنه بسیار سفارش شده است تا جایی كه در برخی روایات آمده است كه اخلاق خوب، باعث رفع فشار قبر و عذاب در قبر می‌شود.

دوستان عزیز بیاییم با همدیگر قرار بگذاریم و به این سه سفارش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توجه كرده و عامل باشیم تا هم رضایت خداوند و هم رضایت رسول خدا و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) را جلب نماییم.

 

پی‌نوشت:

1- خصال، ج 1، ص 219.

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
بسم ا... الرحمن الرحیم
سـتایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نـمود و اگر مـا را هـــدایت نمی کردما هـدایت نمی شــدیم السلام علیک یا ثارا... ای چراغ هدایت و کشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای که زنـــده کردی اسلام را با خونت و با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید .
یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما . خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و ا... اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم . خدایا به رمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی عفو...
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم )
که میدانم بر سر قبرم می آید .
ظهر عاشورا 24/6/1365
سید احمد پلارک
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
94595_634639440061719015_l.jpg

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در پاسخ به این سوال که مرگ انسان به دست کیست ؟ خدا، یا عزراییل؟، پاسخ داده است:

درقرآن گاهی خداوند کارهایی را به خودش نسبت می دهد و گاهی همان کار را به دیگری، مثلاً در مورد گرفتن جان انسان، یک جا می فرماید: "الله یتوفی الانفس" خدا، جان مردم را می گیرد.

در جای دیگر می فرماید: "یتوفاکم ملک الموت " ملک الموت (عزراییل) ، جان مردم را می گیرد.

و جای دیگر می فرماید: "توفته رسلنا" فرشتگان ، جان مردم را می گیرند.
هر سه تعبیر قابل قبول است . چنانکه وقتی شما به یک ساختمان نگاه می کنید ، می توانید بگویید: این ساختمان را مهندس ساخت ، این ساختمان را بنا و کارگران ساختند ، این ساختمان را صاحبش ساخت ، نسبت ساختن ساختمان به همه این ها درست است .

چنانکه می توان گفت : کلید، در را باز کرد. دستم در را باز کرد، خودم در را باز کردم. زیرا کلید در اختیار دست و دست در اختیار من است.

در آیات فوق نیز شاید این گونه باشد: فرشتگان جان ها را می گیرند و به عزراییل تحویل می دهند و عزراییل جان ها را به خدا تحویل می دهد.

شاید هم این گونه باشد: جان افراد عادی را فرشتگان می گیرند، جان افراد برجسته را عزراییل می گیرد و جان اولیای الهی را خداوند.

همانگونه که قرآن درباره اهل بهشت تعبیرهای مختلفی دارد، یک جا می فرماید: "یسقیهم ربهم " خداوند آنان را سیراب می کند.

در جای دیگر می فرماید: "یسقون فیها کاساً" اینها از طریقی سیراب می شوند و نامی از خداوند برده نشده است.



 
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

15912311944417315520721858864144199175236.gif

شبهات دینی

سوال: آیت الله بهجت (ره) در توضیح المسائل خود فرموده اند: نگاه کردن به زنان بادیه نشین و روستاییان که عادت به پوشش ندارند، اشکال ندارد.حال این سوالات پیش می آید:

الف) آیا زنانی که در شهر ما از روی عمد و آگاهی حجاب را رعایت نمی کنند حکم بادیه نشینان را دارند؟

 

ب) آیا رفت و آمد به منزل آن ها و انجام صله رحم در صورتی که موجب نگاه به موی سر و پای بدون جوراب آن ها شود، جایز است؟

 

آیت الله بهجت (ره)

باسمه تعالی. جواب الف) خیر

جواب ب) طوری رفت و آمد نمائید که آنها را هدایت و ارشاد کنید نه اینکه به گناه بیفتید.

 

 

آیت الله خامنه ای (دام ظلّه)

الف) حکم بادیه نشینان را ندارند.

ب) جایز نیست.

 

آیت الله فاضل لنکرانی (ره)

الف) خیر نگاه کردن به آن ها جایز نیست.

ب) رفت و آمد مانعی ندارد. ولی باید از نگاه کردن اجتناب کرد.

 

 


 

منبع:

استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهرا(قم)

  •  

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

183164957325355145185232146188791865514249.jpg



زیرا خداوند خواسته است که انسان 3 حالت عبادت مخلوقات عالم را داشته باشد:


1- قیام: گروهی از مخلوقات همیشه درمقابل خداوند در حال قیامند.(ملائکه ها)


2- رکوع: گروهی از مخلوقات همیشه در مقابل خداوند در حال رکوعند.( حیوانات)


3- سجود: گروهی ازمخلوقات همیشه درمقابل خداوند درحال سجودند. (خزندگان)

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

نماز

در حالات مرحوم شیخ جعفر كاشف الغطاء كه از بزرگان علماء در قرن سیزدهم و ساكن نجف اشرف بوده، آمده است:

در یكی از شب‌ها كه برای «تهجّد»؛ (نماز شب) برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار كرد و فرمود: «برخیز به حرم مطّهر مشرّف شده در آنجا نماز بخوانیم. فرزند جوان كه برخاستن از خواب در آن ساعت شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید، بعد، مشرّف می‌شوم.»

شیخ فرمود: «نه، من اینجا ایستاده‌ام؛ برخیز، مهیّا شو كه با هم برویم.»

آقازاده، به ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم به راه افتادند. كنار در صحن مطّهر كه رسیدند، آنجا مرد فقیری را دیدند نشسته و دست طلب از برای گرفتن پول از مردم باز كرده است.

آن عالم بزرگوار ایستاده و رو به فرزندش فرمود: «این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟»

پسر گفت: «برای تكدّی و گدایی از مردم.»

شیخ فرمود: «چه مقدار ممكن است از رهگذران، عاید او گردد؟»

پسر گفت: «احتمالاً مقداری ناچیز.»

شیخ فرمود: «درست فكر كن ببین، این آدم برای یك مبلغ بسیار اندك كم ارزش دنیا آن هم محتمل، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم باز كرده است!

 

آیا تو، به اندازه این شخص، اعتماد به وعده‌های خدا درباره سحرخیزان و متهجّدان نداری كه فرموده است:

«احدی نمی‌داند كه به پاداش عملشان چه چشم روشنی‌ها برای آنان، ذخیره گردیده است.» (سوره سجده، آیه 17)

گفته‌اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار از آن دل زنده و بیدار، آن چنان تكان خورد و تنبّه یافت كه تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترك نشد!

 

دوستان عزیز اگر برایتان سخت است كه هر شب نماز شب بخوانید؛ هفته‌ای یك بار آن هم در شب جمعه بخوانید تا عادت كنید و رفته رفته بیشترش كنید تا بدینوسیله نامتان در زمره "مستغفرین بالاسحار" قرار گیرد.

در قنوت سبزتان ما را از دعای خیرتان فراموش نكنید.

 

منبع:

زندگینامه شیخ جعفر كاشف الغطاء .

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


بعد از مدت ها اتوبوس های تندرو BRT امروز صبح میزبان قدوم مبارک ما بود.


و بعد از مدت ها BRT خلوت بود و ما نشستیم و پسر بازیگوشمان نبود و اجازه یافتیم بیاندیشیم.


بعد از مدت ها از پشت شیشه‌ی BRT مغازه‌های هفت حوض را چهار چشمی نگاه نکردیم .


اما هر از گاهی دختری در بی آرتی با لب های نارنجی جیغ - به چشمم می‌خورد.


زنی با روسری آب رفته


پیرزنی با کفش پاشنه هفت سانتی


دختر جوانی با آن چهره ی زیبا اما ناخن هایش


تا چشم آدم به ناخن هایش می‌افتد


باید آدم چشم هایش را دو دستی حفظ کند که مبادا با آنها کور شود .


جالب است!


میان این همه رنگ و لعاب و ..


در میان اندیشه مان


چشم آدم به دختری می افتد که رنگ ندارد، اما بیشتر میدرخشد.


هی فکر می‌کنم، هی فکر می‌کنم،


این آدم علاوه بر ایمان یک چیز دیگر هم دارد که بقیه ندارند؟


و آن...


فقط کمی اعتماد به نفس است!


این حجاب و متانت افتخار دارد.


آفرین به تو زن با حجاب مسلمان ایرانی


شما فکر می‌کنید یه زن محجبه دیگر چه دارد؟ و یک زن بد حجاب چه کم دارد؟


  •  

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


(g,*

* آیا می‌توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی‌تفاوت باشیم؟ آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان به مقصود برسیم؟


* توسلات خیلی نافع است. به این امام‌زاده‌ها زیاد سر بزنید. این بزرگواران همچون میوه‌ها که هر کدام یک ویتامین خاصی دارند، هر کدام‌شان خواص و آثاری دارند.


* قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید تا برای شما امضا کنیم که امام زمان«عج» آنجا هست.


* اگر بی‌تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.


* خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می‌شود که با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می‌کند خود را به حرام گرفتار می‌نماید.


* با رعایت اخلاقیات و رفتار صحیح اسلامی، افراد غیرمسلمان هم به اسلام و مسلمانها گرایش پیدا می‌کنند.

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

ما براى اوقات خواب خود افسوس مى ‏خوریم كه چرا براى نماز شب بیدار نمى ‏شویم.

در صورتى كه اوقات بیدارى را به غفلت مى ‏گذرانیم!

زیرا اگر در بیدارى، به توجّه و بندگى مشغول بودیم، توفیق بیدارى شب را

نیز براى تهجّد و خواندن نافله‏ ى شب و تلاوت قرآن پیدا مى‏ كردیم.»

صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 34 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.