نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

یک روز یه ترکه


اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم








یه روز یه رشتیه..


اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد






یه روز یه لره...


اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد






یه روز یه قزوینی یه...


به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد








یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه





http://www.iiinf.com/templates/images/map/iran.gif
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

شیخ خالد بن علی المشیقح مفتی سرشناس وهابیت در تازه ترین فتوای خود تلاوت اذان و اقامه در گوش های نوزاد تازه متولد شده را غیر مشروع و حرام دانسته!! و بدون اینکه در این زمینه حتی به خود زحمت مطالعه کتب خودشان را بدهد آنرا مستند به یک حدیث ضعیف از پیامبر اکرم(ص) در این باره کرده است.
اصل فتوای:
سوال:
حکم اذان و اقامه گفتن در گوش های نوزاد بعد از ولادتش چیست؟آیا این عمل جزء سنت مشروعه رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم است یا خیر؟
جواب:
… حکم اذان و اقامه در گوش نوزاد مشروع نیست( شرعا حرام است) چون حدیثی که در این مورد وارد شده حدیث ضعیفی است که ثابت نشده از پیامبر (ص) باشد.
ظاهرا این مفتی وهابی به هیچ وجه کتب اهل سنت را مطالعه نکرده که چنین فتوای صادر کرده چرا که به طور متواتر و در کتب مختلفی که در میان اهل سنت از اعتبار بالایی برخوردارند روایاتی ذکر شده که در آن پیامبر اکرم(ص) تاکید بر خواندن اذان و اقامه در گوش های نوزاد تازه متولد شده دارند تا آنجایی که حتی بعضی از علمای اهل سنت مانند نووی در روضه الطالبین(ج۲,ص ۵۰۱) و … فصلی را در استحباب این امر ذکر کرده اند به هر حال ما به طور نمونه به برخی از این روایات اشاره میکند:
پیامبر خدا (ص)فرمود : هر کس صاحب فرزند شود و در گوش راست او اذان ودر گوش چپ او اقامه گوید ، امّ صبیان به او زیان نرساند .( مسند أبی یعلى : ج ۶ ص ۱۸۱ ح ۶۷۴۷؛ الفردوس : ج ۳ ص ۶۳۲ ح۵۹۸۲ ؛ کنز العمّال : ج ۱۶ ص ۴۵۷ ح ۴۵۴۱۴؛ سبل الهدی و الرشاد, ج ۱۲, ص ۸۴؛ تاریخ مدینه دمشق, ج ۵۷, ص ۲۸۱؛ الکامل عبدالله بن عدی, ج ۷, ص ۱۹۸؛فیض القدیر, ج ۶, ص۳۰۹؛جامع الصغیر, ج۲,ص ۶۵۳)
به نقل از ابو رافع: پیامبر خدا را دیدم که وقتى فاطمه علیهاالسلام حسن بن على علیهماالسلام را بزاد ، در گوش او اذان نماز را خواند . (سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۳۲۸ ح ۵۱۰۵ ، مسند ابن حنبل : ج ۹ ص ۲۳۰ ح ۲۳۹۳۰؛ترمذی،ج۱،ص۸۲؛ شبیه این مطلب رک: مطالب السوول, ص ۳۷۴ )
البته به نظر می رسد اگر از این مفتی پرسیده شود، همانطور که برخی از غربی ها نوزادان را مجبور به گوش دادن موسیقی می کنند، حکمش چیست؟ آنرا دارای استحباب زیاد و نزدیک به واجب می داند!!


 

 


 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

سوره نبا یا ««عم یتسائلون»، «التساول»، «المعصرات» (۱) و هفتاد و هشتمین سوره قرآن و مکی است و ۴۰ آیه دارد.

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در فضیلت این سوره می فرمایند: هر کس سوره نبأ را قرائت نماید خداوند در روز قیامت از شراب خنک به وی بنوشاند.(۲)

 

همچنین فرموده اند: سوره نبأسوره نبأ را یاد بگیرید اگر می دانستید چه برکات و آثاری در آن نهفته است کارهایتان را تعطیل می کردید و آن را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن گناهان شما را می آمرزد جز شرک ورزیدن به او.(۳)

امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده اند: منظور از نبأ عظیم در این سوره ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(۴)

وقتی از امام باقر علیه السلام درباره تفسیر سوره نبأ پرسیدند، از قول امام علی علیه السلام فرمود: خداوند هیچ آیه ای بزرگتر از من و هیچ نبأ عظیمی عظیم تر از من ندارد.(۵)

آثار وبرکات سوره

۱) مشرف شدن به زیارت خانه خدا

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس قرائت سوره نبأ را یک سال ادامه دهد و هر روز آن را قرائت نماید از سال خارج نشود مگر اینکه خانه خدا را زیارت خواهد کرد.(۶)

۲) برای بیدار ماندن در شب

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس که می خواهد شب بیدار بماند اگر سوره نبأ را قرائت کند چنین می شود و قرائت آن برای کسی که می خواهد در شب مسافرت نماید مفید خواهد بود و او را از شر دزد و راهزن در امان می دارد.(۷)

دیگر خواص سوره :

در مصباح کفعمی نیز امده است: هر کس سوره نبأ را بر پوست آهویی با گلاب و زعفران بنویسد و با خود همراه داشته باشد خوابش کم و بیداری اش زیاد می شود و در امان و حفظ خداوند خواهد بود و اگر نوشته این سوره را به بازو ببندد موجب زیاد شدن نیرویش می شودو منوشیدن آب شسته شده سوره نبأ بیماری های شکم را از بین می برد. (۸)

پی نوشت:

(۱) درمان با قرآن ، ص۱۳۵

(۲) مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۳۷

(۳) مستدرک الوسائل، ج۴، ص۳۶۶

(۴) بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۵۲

(۵) تفسیر ابی حمزه ثمالی، ص۳۵۰

(۶) ثواب الاعمال، ص۱۲۱

(۷) تفسیرالبرهان، ج۵، ص۵۶۳

(۸) المصباح کفعمی، ص۴۵۹

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی


 

 


 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

منبع : اختصاصی از شیعه ها

تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمی شود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند. از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن – حتی نسبت به بتهای مشرکان- نهی فرموده است. خداوند می فرماید: « به معبود کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/۱۰۸] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است.

 

اهل بیت(ع) نیز بر این اصل تأکید کرده اند از این رو استثنا قایل شدن برای آن در شرایط خاص نیازمند دلیل خاص است. در جنگ صفین برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) طرف مقابل را دشنام می دادند که آن حضرت فرمود: «بر شما روا نمی دانم که نفرینگر و دشنامگو باشید، و فحش دهید و اظهار نفرت کنید. ولى اگر کارهاى زشت آنان را بیان مى‏کردید و مى‏گفتید که رفتار و کردارشان چنین و چنان بوده، سخنى درست‏تر گفته و عذرى رساتر آورده بودید»[. نهج البلاغه[چاپ دارالهجره قم] خطبه ۲۰۶ ص۳۲۳ و نصر بن مزاحم، وقعة صفین [چاپ قاهره] ص۱۰۳ ؛ ابوحنیفه دینوری، الأخبار الطوال[چاپ منشورات الرضی، قم] ص ۱۶۵ ؛ ابن¬أعثم کوفی،الفتوح [چاپ بیروت] ‏ج۲ ص۵۴۳ ]

در اینجا امیرالمؤمنین(ع) در عینِ نهی از دشنامگویی ، یاران خود را به افشاگری درباره عملکردِ دشمن فرا می خواند. بنابراین پرهیز از دشنامگویی به معنای سکوت در مقابل انحرافات نیست بلکه به معنای روشنگریِ مؤدبانه و استدلالی است که احتمال هدایت مخاطبان را بیشتر می کند و در پیشگاه خداوند و در مقابل افکار عمومی نیز بهتر قابل دفاع است.

در روایتی دیگر خطاب به شیعیان آمده :« از خدا پروا کنید و با هرکس همدم می شوید به نیکویی همنشینی کنید و با همسایگان خوشرفتار باشید و امانت را به صاحبانش برگردانید و مردم را خوک نخوانید. اگر شیعه ما هستید همانگونه که ما سخن می گوییم سخن بگویید و مانند ما رفتار کنید تا براستی شیعه ی ما باشید » [قاضی نعمان مغربی، دعائم‏الإسلام[چاپ مصر] ج۱ ص۶۱ و میرزا حسین نوری ، مستدرک‏الوسائل[چاپ قم]: ج ۸ ص۳۱۱]
از این روایت دانسته می شود که در آن روزگار برخی از تندروها، پیروان مذاهب دیگر را با القابی زشت نامگذاری می کردند که اهل بیت(ع) از این رفتار زشت نهی فرمودند. در زمان ما نیز برخی از افراطیها از هر دو مذهب القاب زشتی به مخالفان خود می دهند که بی تردید ناروا و بر خلاف شیوه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می باشد.
در کتاب علل الشرایع(تألیف شیخ صدوق) که از منابع مهم شیعه است آمده که ابوحنیفه(پیشوای اهل سنت) نزد امام صادق(ع) شرفیاب شد و عرض کرد:«گروهی از شیعیان از سه خلیفه نخست به شدت بدگویی و اعلام بیزاری می کنند و مدعی هستند که شما چنین توصیه ای به آنان کرده اید» امام صادق(ع) فرمودند: «وای بر تو! من چنین چیزی نگفته ام» ابوحنیفه گفت : «اما آنها بسیار برای این کار اهمیت قایلند!» امام(ع) فرمودند:«از من چه انتظار داری؟» ابوحنیفه گفت:«اگر نامه ای برایشان بنویسید و من به آنان برسانم از این کار دست بر می دارند.» امام(ع) فرمودند:«[در اینصورت] سخنم را اطاعت نخواهند کرد.» [. محمد بن بابویه صدوق، علل الشرائع، [انتشارات مکتبة الداورى، قم‏]ج۱ باب ۸۱ ص۹۱ و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج ۲ ص۲۹۴]
گویا امام صادق(ع) نگران بودند که اگر چنین نامه ای توسط یک عالم سنی به گروهی از تندروهای شیعه در کوفه ابلاغ شود تأثیری نداشته باشد. اما از آنجا که امام(ع) براستی از تصریح مردم کوفه به لعن بزرگان اهل سنت ناخشنود بودند شخصاً نامه ای نوشتند و توصیه های فراوانی به شیعیان کردند از جمله اینکه باید با اهل سنت خوشرفتاری کرده، از تظاهر به دشنامگویی خودداری کنند زیرا چنین رفتار ناشایستی جز اینکه طرف مقابل را به مقابله به مثل وادار کند سودی نخواهد داشت. از آن پس شیعیان آن نامه را در جایگاه نماز خود قرار می دادند و بعد از نماز می خواندند و تلاش می کردند به آن پایبند باشند. [محمد بن یعقوب کلینی، الکافی[چاپ تهران] ج۸ ص ۲ تا ۱۴ و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج۷۱ باب ۱۴ ص ۲۱۷ و ج ۷۵ باب ۳ ص ۲۱۵]
یکی از نایبان خاص امام زمان(عج) شخصی را به کار دربانی گمارده بود اما پس از مدتی معلوم شد این دربان به معاویه لعنت و دشنام می دهد. نایب خاص(ره) پس از اطلاع از این موضوع او را از کار برکنار فرمود. از آن پس آن شخص تا مدتها التماس می کرد که سر کار خود برگردد اما نایب خاص (ره) دیگر او را به خدمت قبول نفرمود. [محمد بن حسن طوسی، الغیبة [چاپ قم] ص : ۳۸۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج : ۵۱ ص : ۳۵۷]
گویی ایشان معتقد بودند که شیعیان باید حتی نسبت به حساسیت اقلیتی از اهل سنت که برای معاویه جایگاه قایل هستند ، توجه داشته باشند و نباید تظاهر به بی احترامی به عقاید اهل سنت کنند.

از برخی از روایات بر می آید اصل تبری که از نظر ما شیعیان یکی از فروع دین است باید بصورت « لعن ستمکاران بطور کلی » باشد و نباید با ذکر نام و بصورت صریح باشد. کلینی از امام باقر(ع) نقل کرده که فرزندِ یکی از سرانِ شرک، اسلام آورده و در رکاب پیامبر(ص) بود. یکبار ابوبکر در حضور او پدر مشرکش را لعنت کرد که او خشمگین شد و به ابوبکر پاسخی تند داد. در آن هنگام پیامبر(ص)- به عنوان یک سیره همیشگی - فرمودند: «وقتی مشرکان را لعن و بدگویی می کنید بطور کلی سخن بگویید نه بطور خاص (با ذکر نام) که فرزندانشان (که اکنون در شمار مسلمانان هستند) خشمگین شوند» [محمد بن یعقوب کلینی، الکافی[چاپ تهران] ج۸ ص۶۹ . این ماجرا در مصادر تاریخی نیز آمده است: بلاذری، أنساب الأشراف[چاپ بیروت] ج۱ ص۱۶۰ و۴۶۷ و ج۶ ص۴۴ ؛ واقدی، المغازی[چاپ بیروت] ‏ج۳ ص۹۲۵ و ابن حبیب هاشمی، المنمق[چاپ بیروت] ص۲۹۴]
طبق این روایت پیامبر اکرم(ص) از لعن صریح مشرکان با ذکر نام، نهی فرمود تا موجب دودستگی بین مسلمانان نشود. معنای این سخن اینست که به جای لعن با ذکر نام مثلا بگویند:«اللهم العن الظالمین».
از این روایت می توان فهمید که به طور کلی لعن افراد با ذکر نام – حتی درباره مشرکان – اگر موجب کدورت میان مسلمانان شود روا نیست و باید از آن پرهیز شود.
به عنوان یک مصداق باید گفت آنچه پس از عصر صفوی در برخی از محافل تحت عنوان «عید الزهرا» رواج یافت امری غیردینی و بر خلاف سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بوده است. از این رو بسیاری از مراجع تقلید شیعه به صراحت آن را خرافی و حرام اعلام کرده اند. حدیثی که برخی از افراطیها برای توجیه این مراسم خرافی مورد استناد قرار می دهند نیز به اعتقاد محققان جعلی و فاقد اعتبار است. در این باره کتابی خواندنی با عنوان « نهم ربیع ؛ جهالت‌ها خسارت‌ها» منتشر شده است. این کتاب که توسط “مهدی مسائلی” تألیف شده است.
نکته دیگر درباره زیارت شریف عاشوراست که در قدیمی ترین نسخه آن عبارت « اللهم خُصَّ‌ أنت اول ظالم باللَّعن و ابدأ به أولاً ثم الثانی و الثالث والرابع» – که فعلا رایج و مشهور است – وجود ندارد و به جای آن لعن کلی و عمومی به این صورت آمده است :« اللهم خُصَّ أنت أول ظالم ظلم آل نبیک باللعن ثم العن أعداء آل محمد من الأولین و الاخرین» این نسخه ی زیارت عاشورا در کتاب «کامل الزیارات» – که از تألیفات ابن قولویه قمی(از استادان شیخ مفید) است- آمده و از جهاتی از نسخه متداول معتبرتر می باشد اما متاسفانه کمتر مورد توجه مردم قرار گرفته است. در میان کتب دعای معاصر «منتخب الادعیه» که زیر نظر علامه سید مرتضی عسکری(ره) تدوین شده این متن را نقل کرده است. گفتنی است اعتبار زیارت عاشورا به هیچ وجه نباید مورد تردید قرار گیرد و آنچه در اینجا بیان شد تنها ناظر به یک عبارت کوتاه بود که باید طبق نسخه های قدیمی تر تصحیح گردد.

[جعفر ابن قولویه قمی(وفات حدود ۳۶۸هـ)، کامل‏الزیارات[انتشارات مرتضویه، نجف اشرف]، صص۱۷۴-۱۷۹، باب۷۱ و محمدباقر مجلسى ، بحارالأنوار [چاپ بیروت]ج۹۸، ص۲۹۲٫ و میرزا ابوالفضل تهرانى(قرن۱۳ق). شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور[انتشارات مرتضوى، تهران]، ج۱، ص۴۴ و سید مرتضی عسکری، منتخب الأدعیه ، المجمع العلمی الاسلامی، تهران، ۱۴۰۴ ق. /۱۳۶۲ ش ]


 

 


 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

۱- مجتبی نواب صفوی
سید مجتبی نواب صفوی در سال ۱۳۰۳ در محله خانی آباد تهران متولد شد.در اواخر سال ۱۳۲۰ پس از طی تعلیمات ابتدایی و متوسطه ‏وارد نجف اشرف شد. سید مجتبی از طرف مادر منتسب به سادات در چه اصفهان و از طرف پدر میرلوحی است و عنوان نواب صفوی را ‏از خاندان مادر به ارث برده است.وقتی ایشان در ۱۵ سالگی به نجف اشرف رفت و به تحصیل پرداخت، همزمان در سه حوزه مختلف ‏درس می‌خواند. اساتید ایشان، آقای ابوالحسن اصفهانی، آیت الله امینی (صاحب الغذیر) و آیت الله مدنی بودند.او با مرحوم علامه جعفری ‏همدرس بود.نواب صفوی در اواخر سال ۱۳۲۳ پس از حدود ۴ سال تحصیل در نجف اشرف و همزمان با تحولات سیاسی در ایران با ‏عزمی راسخ و آماده برای مبارزه با طاغوت وارد تهران می‌شود.‏
‏۲- دایه سه روزه ‏
مادر شهید نقل می‌کند: مدتی از تولد مجتبی گذشته بود.به علت اینکه شیر من کم بود به ناچار بچه را به دایه سپردم.بعد از چند روز دایه با ‏ناراحتی آمد و بچه را به من داد و گفت:من از پس این کار بر نمی آیم پس از اصرار فراوان، دایه علت آن را برای عمه مجتبی اینچنین ‏توضیح می دهد: شب اولی، بچه بیقراری می کرد یواش به پشت او زدم که خوابش برد. آن شب خواب دیدم، هود جی از آسمان آمد و چند ‏خانم عرب کنار گهواره بچه رفتند و به من گفتند:» برو بچه ما را پس بده .» وقتی بیدار شدم آن خواب را حساب نکردم. شب بعد دوباره مثل ‏همین خواب را دیدم. باز هم از آن خواب گذشتم .سومین شب اوایل غروب بود. ناگهان دید مهمان هود جی که در خواب دیده بودم به همراه ‏چند خانم پایین آمدند. سراغ بچه رفتند او را تکان دادند و روی سینه من گذاشتند و گفتند.» گفتیم که برو بچه ما را پس بده.» من بیهوش ‏افتادم. بعد از مدتی که همسرم مرا به هوش آورده بود، دیدم من لیاقت این بچه را ندارم. او را بر گردانم. ‏
‏۳- ملاقات با شاه ‏
وقتی نواب وارد محل استقرار شاه می شود، محمود جم به او می گوید تعظیم کنید که نواب به او می گوید: «خفه شو» شاه می پرسد :»شما ‏چه درسی میخوانید؟ نواب :» درس هستی ، سیاه مشق زندگی شاه :»ما از فعالیتهای شما در نجف با خبریم .» نواب .» برای مسلمان تکلیف ‏شرعی او مطرح است و‍کربلا و نجف و تهران فرقی نمی کند .»شاه .» ما حاضریم هزینه ادامه تحصیل شما را بپردازیم.» نواب.» مردم ‏مسلمان ما آنقدر غیرت دارند که خرج تحصیل یک سرباز امام زمان را بدهند.» در آن ایام مدیر مسؤل روز نامه « مرد امروز در خود آورده ‏بود که من مسلمانم و فلانم ولی به آقای بروجردی می گویم که حجاب در اسلام نیست و از این حرفها شهید نواب در مورد این مسله با دست ‏محکم به میز می کوبد و می گوید: « چرا در این ملاقات شاه به محمود جم می گوید .» نه به آخوند دیروزی، نه به سید امروزی آن آخوند ‏مال عهد دقیانوسُ بود و این سید مثل یک افسر که با زیر دستش حرف می زند با من صحبت می کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود ‏دارد. این چه کسی بود که اینجا فرستاده بودی؟
‏۴- پیشنهاد تولیت آستان رضوی
بعد از به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۳۲، او پیشنهاد نایب تولیت آستان قدس رضوی با اختیارات کامل از طرف شاه برای ‏خرج در مصارف شریعه را به نواب نمود.نواب با شنیدن این پیشنهاد به دکتر سیدحسن امامی (امام جمعه شاه) می‌گوید: « اینکه به شما ‏می‌گویم مکلف هستید عینا به این توله سگ پهلوی برسانید. به اوبگویید تو می‌خواهی مرا با دادن پست و مقام و پول فریب بدهی و خودت ‏آزادانه هر کاری که می‌خواهی با دین خدا و مملکت اسلامی انجام دهی؟ این محال است و من یا تو را می‌کشم و به جهنم می‌فرستمت و ‏خودم به بهشت می‌روم و یا تو مرا می‌کشی و با این جنایت، باز هم به جهنم رفته و من به بهشت می‌روم و در آغوش اجدادم قرار می‌گیرم ‏در هر حال تا زنده‌ام امکان ندارد ساکت باشم.‏
‏۵-‌ زندانی بدهکار
همراه با شهید نواب و برادر ایشان به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) رفتیم پس از زیارت در صحن نشسته بودیم که صدای گریه سوزناک ‏زنی توجه ما را به خود جلب کرد.نواب به برادرش گفت: هادی برو ببین این زن چرا اینقدر گریه می‌کند. هادی با خجالت رفت و از او ‏پرسید. زن گفت: شوهر من قرضی داشت و نتوانسته این قرضش را بدهد، حالا او را به زندان انداخته‌اند.شهید نواب آدرس طلبکار را ‏گرفت و بلافاصله هادی را به دنبال او فرستاد. او یکی از تجار بود. پس از آمدن تاجر، نواب با لحنی تند به او گفت: از خدا خجالت ‏نمی‌کشی که یک برادر مسلمانت را که استطاعت مالی نداشته، گرفتار کردی و او را به زندان انداختی؟ آن تاجر گفت: چشم آقا! رضایت ‏می‌دهم. فردای آن روز آن زندانی بدهکار از زندان آزاد شد. نقل از همسر شهید
‏۶- مومن و شمع
یکبار وقتی شهید نواب مشغول سخنرانی بود ناگهان درخواست شمع نمود. پس از آوردن شمع، نواب شمع را روشن کرده و گفتند که در اتاق ‏را کمی باز کنند. شعله شمع بر اثر وزش بادی که از بیرون آمد، کمی خم شد. ایشان گفتند: « مومن همانند این شمع است و معصیت و گناه ‏حتی اگر به اندازه وزش نسیمی باشد، مومن را به طرف ر است و چپ منحرف می‌کند و از صراط الهی دور می‌کند.‏
‏۷- جنازه رضاخان
وقتی رضاخان مرد، می‌خواستند جنازه او را به نجف آورده و در آنجا دفن کنند. آنها حتی پنهانی از بعضی اشخاص بی‌خبر و بی‌تفاوت ‏امضا هم در این مورد گرفته بودند که ما حاضریم جنازه پادشاه کشور شیعه را در نجف دفن کنند.وقتی شهید نواب از این موضوع اطلاع ‏پیدا کرد سراغ پسر محسن ثلاثی از تجار نجف رفت و نوشته را که نزد او بود در ر وز روشن گرفته و در میان جمعی که در اثر سر و ‏صدای او جمع شده بودند، پاره کرد و قضیه در همین جا فیصله پیدا کرد که اگر اقدام نواب نبود جنازه رضاخان در نجف دفن می‌شد و ‏دولت پادشاهی عراق هم که مانند ایران وابسته به انگلستان بود، نمی‌گذاشت صدای کسی به مخالفت بلند شود و مردم وقتی باخبر می‌شدند ‏که کار از کار گذشته بود.‏
‏۸- مرد میدان
یک روز در کوچه ایستاده بودم که یکی از منبری‌های معروف آن زمان آمد و از من سراغ خانه نواب صفوی را گرفت. بردمش پیش آقا! آقا ‏مرا فرستاد نان و پنیری تهیه کردم و صبحانه‌ای جلوی مهمان آقا گذاشتم. آن روحانی خطاب به شهید نواب گفت: حیف این همه استعداد شما ‏نیست شما اگر چند سال در حوزه باشید، می‌توانید از مراجع باشید. خلاصه کلی از اقا تعریف کرد بعد انتقاداتی هم به عملکرد ایشان نمود. ‏صحبتش که تمام شد نواب فرمود: « همه اینهایی که گفتی درست ولی اینقدر خوش استعدادها و نویسندگان بزرگ آمده‌اند و دهها جلد کتاب ‏نوشته‌اند که تمامی آنها در کتابخانه‌ها نبار شده است. اینها یک مجری نمی‌خواهد که مطالبشان را به صحنه عمل بیاورند.‏
نقل از ابوالقاسم دولابی
‏۹- عزاداری امام حسین (ع)‏
شهید نواب در عزاداری امام حسین (ع) و در هنگام خواندن دعا عجیب گریه می‌کرد. تعلق فوق‌العاده‌ای هم به عزاداری سیدالشهدا (ع) ‏داشت. در زمان مصدق وقتی برای ایشان قر ار تعقیب صادر شد، ایام محرم بود.در اوج بگیر و ببند برای دستگیری ایشان، به همراه او به ‏جایی می‌رفتیم که ناگهان دیدیم آقا نیست. از آن طرف متوجه شدیم دسته عزاداری و سینه زنی شور خاصی پیدا کرده، نگاه کردیم دیدیم ‏شهید نواب رفته وسط سینه‌زنها و شور گرفته و سینه می‌زند. ما با اضطراب مراقب ایشان بودیم که مبادا گرفتار مامورین دولتی شویم. ‏شهید نواب یک پیاهن مشکی از کسی گرفته بود و وسط دسته با شور و هیجان سینه می‌زد.‏
نقل از ابوالقاسم دولابی
‏۱۰- تراشیدن ریش
یکبار شهید نواب در خیابان آقایی را دید که صورتش را تراشیده بود. او با رویی گشاده آن مرد را بغل کرد و بعد از سلام و علیک گرم با ‏صمیمیت گفت: « برادر! چرا ما نباید مثل پیامبر باشیم، چرا ما نباید شکل مسلمانان باشیم؟ محاسن متعلق به پیامبر و علی ابن ابیطالب ‏است، متعلق به امام حسین است» خلاصه آنقدر با او صحبت کرد که طرف از روز بعد محاسن گذاشت دفعه بعد که شهید نواب او را با ‏محاسن دید، با همان رفتار دوستانه قبلی به او گفت: « به به ! واقعا انسان وقتی شما را می‌بیند لذت می‌برد. چقدر به زیبایی شما افزوده شده ‏است حالا شما شیعه ائمه اظهار و اولیای خدا شده‌اید چر شما باید شکل چرچیل و استالین باشید؟
‏۱۱-‌ جواب نامه رزم‌آرا
زمانی که سر لشکر رزم آرا با مخالفتهای فدائیان اسلام روبرو شد، یکی از وکلای دادگستری را نزد عبدالحسین واحدی فرستاد و از ایشان ‏خواست تا به نواب پیغام دهد: « آقای رزم آرا حاضر است تمام پر ونده‌های موجود شما در دادگستری و شهربانی را از بین ببرد و هرگونه ‏مطلبی باشد اجرا کند به شرط اینکه شما دستور بدهید فدائیان اسلام با حکومت ایشان مبارزه نکنند». که نواب پاسخ می‌دهد: « پرونده‌هایی ‏که ذکر کردید از نظر من ارزشی ندارد. من از بابت آنها کوچکترین ترسی ندارم ولی پرونده هیات حاکمه روز به روز نزد ما کامل‌تر ‏می‌شود و روزی که دادگاه شرع حکم آن را صادر کند، اجرایش خواهم کرد. شما کوچکتر از آن هستید که مرا تبرئه کنید بلکه باید تلاش کنید ‏که پیش ما تبرئه شوید». لازم به ذکر است رزم آرا را بعدا بوسیله اعدام انقلابی فدائیان اسلام به درک واصل شد.‏
‏۱۲- نهیب به یاسر عرفات
اسدالله صفا نقل می‌کند: در یکی از سفرهایی که به کشورهای عربی داشتیم به دیدن یاسر عرفات رفتیم مرحوم خلخالی در معرفی من گفت: ‏ایشان از یاران شهید نواب صفوی هستند. عرفات به محض شنیدن نام نواب دو زانو نشیت و با دست سه بار روی زانوهایش زد و گفت: « ‏نواب، نواب، نواب» او وقتی تعجب ما را دید گفت: آن سالی که شهید نواب برای سخنرانی به دانشگاه الازهرا مصر آمده بود، بنده در آن ‏دانشگاه درس می‌خواندم. ایشان یک ساعت و نیم با شور و حرارت سخنرانی کرد بعد از سخنرانی من با زحمت نزدیک او شدم.‏
او دست مرا گرفت و مرا سوار ماشین حامل خود کرد بعد از اینکه اسم و رسمم را پرسید، گفت: برای چه به اینجا آمده‌ای؟ گفتم: آمدم درس ‏بخوانم. به محض گفتن این جمله شهید نواب با عصبانیت سرم داد کشید و گفت: اسرائیلی‌ها دارند ناموس شما را به خطر می‌اندازند آنوقت ‏تو آمده‌ای اینجا درس بخوانی برو با هموطن‌هایت آنها را از فلسطین بیرون کن و با آنها جهاد کن.‏
‏۱۳- شهادت
سرانجام نواب صفوی به همراه خلیل طهماسبی، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر پس از سالها مبارزه فعال و پویا در سحرگاه ۲۷ دیماه ‏‏۱۳۳۴ به دست مامورین سفاک پهلوی به شهادت رسیدند.از حالات لحظات آخر آنها نقل می‌کنند که شهید نواب می‌گفت: « خلیلم، مظفرم، ‏محمدم عجله کنید، غسل شهادت کنید، جده‌ام زهرا (س) منتظر ماست». لازم به ذکر است شب شهادت نواب و یارانش مصادف با شهادت ‏حضرت زهرا (س) بود. آنها را پس از شهادت در مسگرآباد تهران دفن کنند که پس از جند سال تعدادی از دوستان نواب، شبانه و مخفیانه ‏جنازه آنها را از آن محل که کم‌کم به پارک تبدیل شده بود از قبر خارج کرده و پس از چند روز در قم به خاک می‌سپارند. از شهید نواب ‏صفوی سه فرزند دختر به نامهای فاطمه، زهرا و صدیقه به یادگار مانده است.‏
‏۱۴- قسمتی از وصیتامه
بسم الله الرحمن الرحیم
‏… آه برادران، من دیدم و دیده هر عاقلی می‌بیند که محبت خدا از هر محبتی شیرینتر و اطاعت فرمانش از اطاعت شیطان و شهوت نفس، ‏گرامی‌تر و پرهیز از عذاب آینده جاویدی که انبیا برای بدکاران وعده کرده‌اند از پرهیز از معصیت‌های زودگذر دنیا عاقلانه‌تر و امید به ‏رحمت و نعمت لذت حتمی و بی‌آرام بهشت از امید به لذت فانی و خیالی و احتمالی دنیا پابرجاتر و استوارتر می‌باشد…. فراموش نکنید که ‏راه راست از هر کجا کج شد بیراهه و به سوی هلاک است وپس از پیغمبر راه از خانه اوصیا او(علی و یازده فرزند عزیزش تا امام زمان – ‏عج-) بوده که زنده و غایب است و خدا زمین را بوسیله او پر از عدل و داد می‌کند. انشاالله.به یاری خداوند توانا
تهران برادر شما سید مجتبی نواب صفوی


 

برچسب مطلب

, ,


 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

ترفندهای جالب برای لاغر کردن, كاهش وزن, هشت استراتژي كم كردن وزن, کاهش وزن به شیوه ساده

از روشهای تکراری و بی فایده کاهش وزن خسته شده اید؟

این هشت استراتژی کم کردن وزن ممکن است عجیب به نظر برسند اما در حقیقت کاملاً علمی می باشد.

۱ – با دستی که معمولاً کار می کنید، غذا نخورید.

یک مطالعه جدید جالب روش مقابله ساده ای برای بدون توجه خوردن، که اغلب با تماشای تلویزیون یا فیلم همراه می شود ، ارائه می کند: فقط دستی را که با آن غذا می خورید، عوض کنید. حالا کمتر می خورید.

پژوهشگران یک بسته پاپ کورن تازه یا پاپ کورن یک هفته مانده سرد، مرطوب و اسفنجی را به صورت رندم در دست علاقه مندان به فیلم و تلویزیون دادند. آنها اغلب گفتند در طی تماشای فیلمها پاپ کورن را چه تازه و چه مانده، تا آخرش خوردند. اما در آزمایشی دیگر، دانشمندان دریافتند که وقتی از افراد خواسته شد برای خوردن از دست دیگرشان استفاده کنند، ۳۰ % کمتر خوردند.

۲ – به آینه نگاه کنید.

در حال خوردن، مقابل یک آیینه بنشینید. یک مطالعه جالب نشان داد که وقتی مردم هنگام خوردن خودشان را تماشا می کنند، مصرف غذاهای پر کالری مثل پنیر خامه ای پر چرب به حدود یک سوم کاهش می یابد. احتمالا به علت اینکه وقتی خود را در حال خوردن می بینند رژیم و اهداف سلامتی را به یاد می آورند.

۳ – محیط غذا خوری را آبی کنید.

از ظرفهای آبی، دستمال سفره آبی، رومیزی آبی، حتی نقاشی های آبی در دیوارهای اتاق غذاخوری یا لامپهای آبی استفاده کنید. طبق مطالعه ای در سال ۲۰۰۶ توسط دکتر وال جونز (Val Jones) شرکت کنندگان جشن در اتاق با لامپ آبی، ۳۳% کمتر خوردند.

این احتمالا به این علت است که در ذهن ما، رنگ آبی با غذاهای مسموم و کپک زده همراه شده است، پس کمتر می خوریم. زرد و قرمز تاثیر عکس این، دارند، به همین دلیل است که رستورانهای فست فود از رنگهای اشتها آور و محرک استفاده میکنند.

از این ابزار ساده استفاده کنید تا تا رژیم خود را حفظ کنید.

۴ – بو بکشید.

بو کشیدن موز، سیب یا نعنا کمک می کند که وزن پایین بیاید. از ۳۰۰۰ نفر خواسته شد که این کار را در طول مطالعه در بنیاد تحقیقاتی و درمانی Smell & Taste در شیکاگو امتحان کنند. هر چه بیشتر آنها رایحه ها را بو کردند، وزن بیشتری از دست دادن، از جمله آنهایی که بارها رایحه ها را استنشاق کردند، در طول شش ماه مطالعه به طور متوسط ۱۳٫۵ کیلوگرم وزن از دست دادند. بعضی از شرکت کنندگان تا ۸ کیلوگرم در ماه وزن کم کردند. ظاهراً با بو کشیدن مکرر مغز فریب خورده و این احساس به وجود آمده است که ما واقعاً غذا را خورده ایم.

۵ - از عکسهای مجله های غذا استفاده کنید.

نوشته ” سالاد با پنیر آبی” در مجله ممکن است به اندازه نشان دادن یک عکس از سالاد پر شده با پنیر خامه ای موثر نباشد. عکسها را نگه دارید و پیش از اینکه شروع به غذا خوردن کنید، به آنها نگاه کنید، این باعث می شود ولعتان نسبت به غذا از بین برود.

۶ - در سکوت غذا بخورید.

پژوهشی نشان داد که خوردن در محیط پر صدا باعث می شود سریعتر غذا بخوریم به طوری که مغز ما گاهی اوقات نمی داند سیر شده ایم تا جایی که بیش از حد غذا می خوریم. این دلیل خوبی است برای اینکه در طول غذا خوردن تلویزیون را خاموش کنیم: یک مطالعه در سال ۲۰۰۹ مشخص کرد که وقتی حواس مردم با تماشای تلویزیون یا استفاده از کامپیوتر در طول نهار خوردن پرت می شود، در مقایسه با افرادی که در هر وعده غذایی حواسشان به غذایشان است، احتمال اینکه بعداً در طی روز میان وعده بخورند، بیشتر می شود.

۷ - هنگام شام لباسهای تنگ بپوشید.

ما تمایل داریم که وقتی که چند کیلو اضافه وزن داریم لباسهای گشادتر و راحت تر بپوشیم، اما پژوهشگران می گویند اگر هنگام غذا خوردن لباسهای تنگ بپوشیم شانس از دست دادن وزن اضافی بیشتر می شود. در این روش، اگر شروع به پر خوری کنیم لباس به ما یادآوری می کند که بیشتر از این نمی توانیم بخوریم، همچنین می توانید در آشپزخانه تان شلوار جین تنگ آویزان کنید تا انگیزه کاهش وزن برای شما باشد.

این راز را برای کاهش وزن موفق، یاد بگیرید.

۸ - رژیم خمیر دندان بگیرید.

به جای دسر شیرین بعد از غذا، دندانهایتان را با خمیردندان با طعم نعناع مسواک کنید. طعم نعناع علائمی به این مفهوم می فرستد که در این وعده غذایی سیر شده اید و به فرونشاندن هوس خوردن کمک می کنند. به علاوه، طعم نعناع به خوبی با اکثر غذاها آمیخته نمی شود و بنابراین غذا طعم خوب خود را از دست می دهد، احساس تمیزی و تازگی دندانها بسیار لذت بخش است و گاز زدن شکلات یا شیرینی ها دیگر ارزش از دست دادن تمیزی دهان و دندان را نخواهد داشت.

نوشته شده در تاريخ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
[http://www.aparat.com/v/1fa9ce7735c00210e7deaff5dff9d358132089]
 
ویدیو های مشابه
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

::نصایح یار

ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مد ظله) :

در روایت دارد که هرچه انسان بنوشد تشنه‌تر می‌شود ... این غذا چرب و شیرین است، لذیذ است. این حسنش است. عیبش این است که وقتی انسان خورد چربی بدنش زیاد می‌شود. سکته می‌کند. کبدش از کار می‌افتد. ملتفت عیوبش نیستیم اما کسی که عارف به حقایق است و خدای متعال به او محبت ورزیده او عیبش را هم می‌فهمد.»

نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
پیامک طنز قومیتی = غیبت گروهی

یادش بخیر قدیما من یه چیزی پشت سر یه کسی میگفتم که میشد غیبت و اگه توفیقی بود حلالیت می طلبیدم


اما حالا با پیشرفت علم !!!! با یک پیامک طنز قومیتی میشه پشت سر چندین میلیون نفر یکجا غیبت کرد . حالا از کی و چطوری میشه حلالیت طلبید الله اعلم ؟

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
شرمنده نشوند


چه بسیارند کسانی که از خواندن نماز در میان دوستان خود خجالت می کشند

یا با دیدن زرق و برق غرب از اظهار دین خود واهمه دارند یا خجالت می کشند ...



به این میگن جوان مسلمان




نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
این عکس رو یادتونه؟؟؟؟
چن وقت پیش که شهدا رو آوردن پخش شد...

درودو سلام بر اون مادری که جوون 16 ســـالشو تو جنــــگ از دست داد ولی تو دلش میـــگه دمـــت گرم پســــرم که از نامـــوس و وطنـــت دفاع کردی
قربون تو برم مادر ♥


برا این مادر فدارکارصلوات جهت سلامتیش بفرستید
نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
سیدی اخرج حب الدنیا من قلبی

و اجمع بینی و بین المصطفی و آله خیرته

...

و مالی لا ابکی

ابکی لظلمت قبری

ابکی لضیغ لحدی

ابکی لسوال منکر و نکیر ایای

ابکی لخروجی من قبری

... ذلیلا عریانا ...

مرگ حقه... اما من هنوز برا مرگ آماده نشدم :((:((
نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

مادر گفت: « برو تو اتاقت، قراره تو و حسین اقا برای چند دقیقه همدیگر رو ببینید و با هم صحبت کنید. »

 

گفتم: « من خجالت می کشم.» مادرم با خنده گفت: «برو، خودت رو لوس نکن.» به اتاق رفتم، پس از چند دقیقه وارد اتاق شد.

 

شروع کرد به صحبت کردن و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم. من قصد ازدواج نداشتم اما چون ازدواج سنت پیغمبره و من هم شنیدم هر کس زودتر ازدواج کند زودتر هم شهید میشه، تصمیم گرفتم عروسی کنم. هر وقت لازم بدونم به جبهه می رم، شاید هم ماه ها برنگردم و ... اگه می خواهی با من ازدواج کنی، باید با جبهه و جنگ خو بگیری، دوست دارم همسرم بتونه یه تفنگ رو بلند کنه، می دونی یعنی چی؟ یعنی شیرزن باشه و بس ...»




بیشتر از جبهه و جنگ و شهدا برایم گفت.

با خودم گفتم: «باید خودم را برای زندگی سختی آماده کنم.»

 

انگار همه چیز دست به دست هم داده بودتا تقدیر من این گونه رقم بخورد که در آینده ای نه چندان دور پیکر غرق به خون حسین آقا را ببینم؛ پیکری که نه سر دارد تا چشم به چشمش بیندازم و بگویم این رسم دلبری نبود؛ و نه دست، تا اینکه دستگیری ام نماید.

نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

محافظ سید حسن نصراله پرسیدن :
چقدر نصراله را دوست داری ؟
گفت : اینقدر که اگه امر کنه الان بمیر ، می میرم !
گفتند : امام خامنه ای را چقدر دوست داری ؟
گفت : این قدر که اگه امر کنه سر نصراله را بیاور ، می برم ...!

(شبکه المنار)

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»

(سردار شهید رحیم آنجفی)

صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 34 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.