
یکی از ارادتمندان مرحوم آیت الله کوهستانی نقل می کند؛
یک سال، شب هفت محرّم به دیدار ایشان در حسینیه ی روستای کوهستان رفتیم، که یک وقت دسته ی سینه زنان وارد حسینیه شدند، معظم له عبا را به کناری افکندند و به میان عزادارن رفته و به اصطلاح میان داری کرده و وسط سینه زنان، قدم می زدند.
ما از این عمل بی ریا بسیار خوشمان آمد، پس از عزاداری ایشان به ما فرمودند؛ این افراد را می شناسم، بعضی از آنها رعایت مسائل شرعی را نمی کنند، لذا هر وقت می آمدند زیاد توجه نمی کردم ولی شبی خواب دیدم همین افراد، سینه زنان به طرف حسینیه می آیند و مشعلی پیشاپیش آنان وجود دارد که تمام فضا را روشن ساخته که نظیر آن را در دنیا ندیده بودم.
از خواب بیدار شدم، با خودم گفتم: درست است برخی آداب شرعی را مراعات نمی کنند ولی حالا میهمان ابی عبدالله علیه السلام هستند و باید مقدمشان را گرامی داشت.
از آنجا به بعد هر وقت دسته های سینه زنی می آیند با احترام زیاد آنان را استقبال و بدرقه می کنم.
روزی یکی از ارادتمندن از ایشان می پرسد: معلوم نیست همه ی اینها که سینه می زنند مخلصانه برای خدا باشد؟
معظم له برآشفته و در جواب می فرماید: تو جرأت داری بگویی یکی از این سینه زدن ها هم برای خدا نیست؟!
مرحوم آیت الله کوهستانی، سینه زدن ها و عزاداری ها را سعادت آفرین می دانست لذا می فرمود: «من در این سینه زدن ها اثراتی می بینم.»[۱]
[۱]. بر قله پارسایی، ص۱۹۰ به نقل از أین البکّائون، ص۱۱۶٫
انسان می تواند با یادداشت اعمال روزانه خود در یک دفترچه کوچک از آن چه که در طول هفته انجام داده، اطلاع پیدا کند.
به گزارش مرکز خبر حوزه؛ معظم له چهارشنبه 17 اسفندماه در درس خارج خود که در مسجد اعظم برگزارشد، با اشاره به روایتی از امام رضا (ع)
،گفتند: همانطوری که مغازه داران و صاحبان کارخانجات در روزهای پایانی سال به محاسبه دخل و خرج های خود می پردازند، مومنین نیز باید هر
هفته به محاسبه اعمال خود بپردازند؛ امام رضا (ع) می فرمایند«کسانی که به اعمال خود رسیدگی می کنند به سرمایه های مادی و معنوی دست پیدا می کنند
و کسانی هم که از محاسبه نفس خود غافل هستند، خسارت می بینند».
ایشان افزودند: یکی از پله های ترقی در اخلاق ،محاسبه نفس است، به طوری که انسان باید هرشب به اعمال خود رسیدگی کند ولی اگر نتوانست آخر
هفته حتما باید محاسبه نفس داشته باشد.
این مرجع تقلید تصریح کردند: انسان می تواند با یادداشت اعمال روزانه خود در یک دفترچه کوچک از آن چه که در طول هفته انجام داده، اطلاع پیدا کند .
حضرت آیت الله سبحانی در پایان یادآور شدند: کسانی که علاقمند هستند، عرفان اسلامی را فرا بگیرند، باید مسائل شرعی خود را به خوبی انجام دهند
و به محاسبه نفس بپردازند تا بتوانند به عرفان اسلامی دست یابند.
منبع: حوزه نیوز - شماره خبر: 132849 - 17/12/90
اگر به دقت به آيات قرآن مجيد نظرى بيفكنيم و رابطه برخى از آيات آن را در مورد حضرت زهرا مورد توجه قرار دهيم، خواهيم ديد كه پروردگار عالم عذاب دردناك و خواركنندهاى براى دشمنان آن حضرت وعده مى دهد.
از جمله در آيه ى 61 سوره ى توبه مى فرمايد: «و الذين يوذون رسول اللَّه لهم عذاب اليم؛ كسانى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را اذيت مى كنند به عذاب دردناكى گرفتار آيند.»
و در آيه ى 57 احزاب مىفرمايد: «ان الذين يوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا؛ به يقين كسانى كه به ايذا خدا و پيامبر مى پردازند در دنيا و آخرت از رحمت الهى به دور بوده، عذاب خواركننده اى در انتظار آنان است.»
با توجه به بحثهايى كه در همين فصل داشتيم و ثابت كرديم كه «ايذا فاطمه عليهاالسلام ايذا خدا و پيامبر است» چنين نتيجه مى گيريم كه دشمنان فاطمه طبق همين دو آيه و آيات مشابه ديگر، در آتش ابدى كه از قهر خدا سرچشمه مى گيرد قرار خواهند گرفت.
و در حديثى رسول خدا در اين زمينه مى فرمايند:
هركس با دشمنى فاطمه و اهلبيت من از دنيا برود كافر از دنيا رفته و بوى بهشت به مشام او نمىرسد و در پيشانى او مىنويسند اين شخص از رحمت خدا بدور است. (1)
(... من مات على بغض آل محمد جا يوم القيمه مكتوب بين عينيه آيس من رحمهاللَّه، الا و من مات على بغض آلمحمد مات كافرا، الا و من مات على بغض آلمحمد لم يشم رائحه الجنه.) و در حديث ديگرى از طريق عامه از حضرت سلمان نقل شده كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در مورد دشمنان فاطمه عليهاالسلام فرمودند:
يا سلمان! ويل لمن يظلمها و يظلم بعلها اميرالمؤمنين عليا و ويل لمن يظلم ذريتها و شيعتها. (2)
يا سلمان! واى بر آن ستمگرانى كه به فاطمه و شوهرش على اميرالمؤمنين ستم كنند؟! حتى واى بر آنان كه بر فرزندان و شيعيان فاطمه جفا نمايند.
قابل توجه است كه در اين حديث ضمن تعبير اميرالمؤمنين بر حضرت على عليهالسلام آن هم در مدرك معتبر اهل سنت، دشمنان فاطمه عليهاالسلام و شوهر و فرزندان و شيعيان را تهديد به كيفر و عذاب الهى مى نمايد، و مى رساند كه چنين افرادى روزگار سياهى در پيشگاه خدا خواهند داشت.
1ـ تفسير كشاف، ج 3، ص 82، فرائد، ج 2، ص 255 ش 251- طرائف، ص 267- فخر رازى، ج 27، ص 165- قرطبى، ج 8، ص 43 ذيل آيهى 23 سورهى شورى- نمونه، ج 20، ص 413- سفينه، ج 1، ص 201.
2ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 67 ش 391.
استاد علامه حسنزادة آملي دامعزّهالعالي، با بیان خاطرهای شخصی، یکی از دلایل اصلی ناتوانی دیدار با حضرت صاحب العصر و زمان (عج) را چنين عنوان کرد:
علامه فرمود: به آقاي سيد محمدحسن الهي، برادر بزرگتر مرحوم علامه طباطبايي (ره) كه در عرفان و سير و سلوك از شاگردان مرحوم سيدعليآقا قاضي (ره) بود، مكرر عرض ميكردم: وقتي خدمت آقا (علامه قاضي) ميرسيد، از جانب من از ايشان خواهش كنيد كه مرا هم در تشرف به خدمت حضرت بقية الله (عج) شريك خود نماييد و براي من نيز اجازه ملاقات بگيريد (چون ميدانستم اين دو بزرگوار به اين سعادت عظمي ميرسند).

روزي در شهر آمل بعد از ظهر خواستم استراحت كنم، بچهها داد و فرياد كردند و مانع استراحتم شدند. من عصباني شدم و با آنها تندي نمودم و پرخاش كردم؛ ولي بعد از آن، خودم پشيمان شدم و از اين كه بچهها را ناراحت كردم، وجدانم ناراحت بود. عصر رفتم بازار و مقداري شيريني و ميوه خريدم و به منزل آوردم كه شايد بدين وسيله دل بچهها را به دست آورم. با اين حال، وجدانم آرام نميگرفت و آشفته خاطر بودم.بالاخره، تصميم گرفتم در سفري به تبريز با مرحوم سيدمحمدحسن الهي ملاقات كنم. وقتي به خدمت ايشان رسيدم، پيش از اين كه علت مسافرتم را بگويم،
گفتم: عرض مرا به خدمت استاد (سيدعلي قاضي) رسانديد؟
فرمود: وقتي پيام شما را به آقا عرض كردم، آقا تأملي كرد و سپس با ناراحتي فرمودند: ايشان چگونه ميخواهند اين راه را طي نمايند، با آن اخلاقي كه نسبت به همسر و كودكان انجام داده و با آن ها دعوا كردهاند؟! با آن اخلاق و تندي چگونه ميشود به اين رتبه و مقام رسيد؟!
اگر چه شیطان با دادن صدقه مخالفت می كند و از كسانی كه می خواهند از مال خود به نیازمندان ببخشند جلوگیری می نماید، اما وقتی كه از ویژگی های صدقه دادن از او می پرسند، حقیقت و منافع صدقه را بیان می كند.
در یك دیدار، حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم چند سؤ ال از شیطان كردند ، او همه را جواب داد. یكی از سؤ ال ها این بود كه حضرت فرمود : ای ملعون ! صدقه دادن امت من نزد تو چگونه است و منافع صدقه چیست ؟
شیطان در جواب حضرت عرض كرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ! در صدقه دادن امت تو شش خصلت و منفعت است .
اول این كه ، با صدقه و بخشش كردن ، نه تنها مال انسان كم نمی شود، بلكه هر روز بر دارایی صدقه دهنده افزوده می شود.
دوم این كه ، به واسطه صدقه دادن ، عمر طرف زیاد و مرگ های ناگهانی و حوادث ناگوار از او برطرف می گرددـ حدیثی در این باره وارد شده كه صدقه دادن هفتاد نوع بلا را برطرف می كند.
ـ سوم ، با صدقه دادن توانگری پیدا می شود و فقر و ناداری از بین می رود. چهارم ، صدقه به صاحبان و صدقه دهندگان خود تندرستی می دهد، از دردها و رنج های گوناگون نجات می یابند. پنجم ، كفه اعمال صدقه دهندگان در روز قیامت سنگین می شود و به خوبی و بدون ترس از پل صراط می گذرند. ششم ، صدقه در روز قیامت دیواری می شود بین آتش جهنم و بخشش كنندگان ، به طوری كه آتش جهنم نمی تواند به آنان اذیت رساند.
نیز آن حضرت در این باره فرمودند: صدقه دادن پشت و كمر شیطان را می شكند. درباره گفته های شیطان روایات زیادی در كتاب های حدیث موجود است می توان از آنها استفاده كرد. هم چنین آن حضرت فرمود: درباره وصی و جانشین من امیرالمؤمنین علیه السلام چه می گویی ؟ آیا تا حال بر او دست یافته ای ؟ عرض كرد: من هرگز بر آن حضرت دست نیافته ام و نخواهم یافت . فقط راضیم كه او مرا به حال خود واگذارد و اذیتم نكند؛ تاب دیدار آن حضرت را ندارم ، چون او را ببینم مانند پنبه ای كه در آتش افتد و بسوزد، می سوزم.
شیطان برای پیروزی بر دشمن تیرهایی دارد كه به وسیله آنها با دشمن روبه رو می شود. آنها بر چند قسم است :
یكی نگاه كردن به زن هایی می باشد كه بر انسان حرام است . حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: نگاه كردن به نامحرم تیری مسموم از تیرهای ابلیس است كه خطا نمی رود، وقتی نگاه از چله چشم بیرون آمد، سینه و قلب را هدف قرار می دهد و آن جا را نشانه می رود.
حضرت رسول در این باره فرمود: غضب خداوند بر زنانی شدت پیدا می كند كه شوهردار باشند در عین حال چشم خود را با نگاه كردن به دیگران سیر كنند.
دوم : زن ها هستند. در دیدار شیطان با حضرت یحیی علیه السلام می گوید: زن ها تیری از تیرهای من هستند كه به خطا نمی روند.
سوم : دوستی پول و درهم و دینار است ، حضرت امیر المومنان علیه السلام می فرماید: از جمله چیزهایی كه فساد برانگیز است ، درهم و دینار می باش دو آنها تیرهای شیطان اند كسی كه آنها را دوست داشته باشد بنده دنیا است نه بنده خدا. از ابن عباس نقل شده است : اولین بار كه درهم و دینار به وجود آمد و بر آنها سكه زده شد، شیطان به سوی آنها توجه كرد و آن دو را برداشت و بر چشم خود گذاشت ! بعد از آن به سینه خود چسباند. سپس از خوش حالی ناله ای سر داد و بار دیگر به سینه خود چسباند و گفت : شما دو سكه ، نور و روشنی چشم و میوه قلب من هستید! اگر بنی آدم شما را دوست داشته باشند؛ هر چند دیگر بت نپرستد، مرا باكی نیست . همان دوست داشتن پول برایم بس است .
آری ! شیطان به وسیله این تیرها، بزرگ ترین شخصیت را از پا در می آورد، قارون را به دل زمین فرو می برد، فرعون را به دریا غرق ، عمر سعد را جهنمی ، شریح قاضی ملعون و میلیون ها انسان دیگر را بی چاره و بدبخت می كند.

خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد
ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد …
عیدتان مبارک باد
—–
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست / با آن گل نرگسی گرت رخصت هست
میکوش به خدمتش که آن نوح نجات / بر اوج فراز میبرد ذره پست
عید تان مبارک باد
—–
دلتان به نور لطف خدا منور، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر
لطف روزگار برایامتان مقرر، نوروزتان با شادی وصفا
—–
بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند
سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است
فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند
توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
اللهم عجل لولیک الفرج
—–
امیدوارم عید با شکوفه هایش، بهار با گلهایش
و سال نو با امیدهایش بر تو ای عزیزترین مبارک باشد …
—–
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی مهراس، چون بهار آمدنی است / و ایام ظهور آن ستم سوز خوش است!
عید تان مبارک باد
—–
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
سال نو مبارک
—–
خداوندا، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای دوستان من عطا فرما:
هزار و سیصد و نود و یک امید
هزار و سیصد و نود و یک بهروزی
هزار و سیصد و نود و یک لبخند زیبا
سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
—–
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
اللهم عجّل لولیک الفرج
—–
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن خواهی برایت آن بماند
بپایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
سال نو مبارک
—–
صدمبارک به تو آن عیدکه فردا باشد / نـوروز نـوید وصـل دلـها بـاشـد
امـیـد که با فضل خداوند جـلـیّ / سـال فـرج مـهـدی زهـرا باشـد
سال نو بر شما مبارک باد
—–
سرخوش آن عیدی که آن بانی نور / ازکنار کعبه بنماید ظهور
قلبها را مهر هم عهدی زند / از حرم بانک انا المهدی زند …
عیدتان مبارک باد
—–
سال خود را با بهترین 7سین آغاز کنید:
سلام قولا” من رب الرحیم
سلام علئ موسى و هارون
سلام علئ ابراهیم
سلام علئ نوح فى العالمین
سلام علئ المرسلین
سلام علئ إلیاسین
سلام هی حتى مطلع الفجر
—–
روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است / گر کُند یوسف زهرا نظری، نوروز است
لحظه ها در تپش تاب وتب آمدنش / آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
اللهم عجل لولیک الفرج
—–
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار آمد دلم در انتظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است
اللهم عجل لولیک الفرج
—–
عید نوروز را به گلهای یاس بهشت آرزوهایم
پدر و مادر عزیزم که عطرشان پایدار ومهرشان ستودنی است تبریک می گویم
سال نو بر شما مبارک باد …
—–
گل ها همه با اذن تو برخاسته اند
از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه ی تحویل، بی شک
اوّل فرج تو از خدا خواسته اند …
—–
ان شاءالله امسال یه کاری کنیم وقتی تقویم سال بعد را باز می کنیم
یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه:
اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) – تعطیل
—–
بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است:
گل زیبای نرگس …
عید مبارک
—–
چهار دعای برتر، لحظه ی تحویل سال:
اوّل دعا برای ظهور آن بی مثال
دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال
سوم رسیدن ما به قله های کمال
چارم تمام جیب ها پر از پول، امّا حلال …
—–
گل همیشه بهارم این بهار هم رفت و نیامدی!
عزیزم بیش از پیش دعایت می کنم و منتظرت هستم .
تو هم به جان مادرت، دعا کن فصل بعد فصل وصل باشد …
—–
امام صادق (علیه السلام):
نوروز روزی است که در آن قائم ما اهل بیت ظهور کند.
—–
آنان که هر روز تدارک اردوی آسمانی می بینند، پر شکوه ترین “اوقات فراغت” را دارند.
پرشکوه ترین تعطیلات نصیبتان باد…
—–
پروردگارا! تقدیر دوستان را در سال تازه بهگونهای
قرار ده که در پایان سال، از گذشته خود افسوس نخورند …
—–
عید حقیقی را آنان درک می کنند که با یک چشم بر گذشته بگریند
و با چشم دیگر به آینده لبخند بزنند …
—–
گل ها و سبزه ها پیامبرانی هستند که در بهار مبعوث می شوند
تا بهار ناگزیر قیامت را امضا کنند.
—–
خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است
خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها، مهدی زهرا فراموش نکنیم …
—–
مُدّعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
گل من را بهاری بی خزان است
گل من مهدی صاحب زمان است
اللهم عجّل لولیک الفرج
—–
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
اللهم عجّل لولیک الفرج
معرفت نفس و خودسازی در پرتو توحيد :
نوشتار حاضر نامه ای است به یک دوست که توسّط حضرت آیت الله حسن زاده آملی به رشته ی تحریر درآمده و در آن مباحث بنیادین معرفت توحیدی، معرفت نفس و خودسازی و راه کار عملی خودسازی مطرح گردیده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم .
معرفت توحیدی :
مصحف کریم را گشودیم سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب علیه السّلام آمد : وَ لاَ تَیأَسُوا مِن رَوحِ الله . اهم مطالب در طلیعه امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتمّ وی گردد.
امّا توحید این که سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند، و تنزیه از تنزیه و تشبیه نماید. همان طور که کشّاف حقایق، امام به حقّ ناطق حضرت جعفر صادق علیه السّلام فرموده است : الجَمعُ بِلاَ تَفرِقَه زِندِقَه وَ التَّفرِقَهُ بِدُونِ الجَمعِ تَعطِیل وَ الجَمعُ بَینَهُمَا تَوحِیدٌ . و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که هُوَ الاَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ البَاطِنُ. در بیان آن به تمثیلی اکتفا می کنیم- خاک بر فرق من و تمثیل من- :
در عالم رؤیا آنچه که مشاهده می گردند همه از مُنشَئات نفس اند پس قائم به نفس و از شئون وی اند، و چون نفس، موجودِ حیِّ مُدرِکِ عالمِ به ذات خود است، شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حیّ و مُدرِک اند و در واقع یک حقیقت به نام نفس است که به صُوَر کثیره در آمده است و خود با این که همه است فوق همه است. این کثرت صور منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیش تر باشد، دلالت بر قوّت وحدت نفس می کند. و نفس بر جمیع این صور کثیره، قاهر است و همه ی آنها مقهور وی، پس نفس هر یک آنها است که جز شئون نفس نیستند، و هیچ یک آنها نیست که نفس در حدّ هیچ یک محدود نیست.
پس نفس را با هر یک از این مُنشَئاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی.
و نیز نفس را فقط مجرّد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی، و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقیّد نکرده ای تا قائل به تشبیه بوده باشی، بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی، کثرت غیرمتناهی نظام هستی، شئون ذاتیه حق تعالی اند و مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ .
معرفت نفس و خودسازی :
و امّا معرفت نفس این که خداوند سبحان فرمود : اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُهُ ؛ تفسیر اصیل آن چنان است که جناب صدرالمتألّهین در آخر مرحله ی چهارم حکمت متعالیه که معروف به اَسفار است فرموده است : کلمه ی طیّب، روح مؤمن است، و عمل صالح، معارف عقلیه که او را ارتقاء می دهند و بدان جا می کشانند. این تفسیر بر این اساس قویم است که، علم و عمل دو گوهر انسان سازند .
انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را، مایه به حسب آن چیز لازم است. مثلاً دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل.
انسان تا به لقاءالله نرسیده است به کمال مطلوبش نائل نشده است و لقاءالله به معنی اِتّصاف انسان به اوصاف الهی و تخلّق او به اخلاق ربوبی است.
بابا افضل را کلامی کامل در این باب است که : عالم درختی است که بار و ثمره ی او مردم است و مردم درختی است که ثمره ی او لقای خدای تعالی است.
در توحید باید مراقبت را تقویت کرد. مراقبت، تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آن است. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است. حدیث نفس مزاحم با مراقبت است.
این سخن دل نشین امام صادق علیه السّلام را باید بر دل نشاند : القَلبُ حَرَمُ اللهِ فَلاَ تُسکِن فِی حَرَمِ اللهِ غَیرَ الله ،
حافظ به این حدیث در این بیت نظر دارد :
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
ناگفته نماند که بدن، تور شکار و سواری راهوار ما است، مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید و نه تواند سوار را به جائی برساند. ره چنان رو که رهروان رفتند، کسی به ما نگفت که شب و روز را با یک دانه خرما به سر بریم، در حدّ اعتدال، بدن نیاز به تعیش دارد؛ کُلوُا وَ اشرَبوُا وَ لاَ تُسرِفُوا ، انسان کامل؛ آن کسی است که حقّ هر ذی حق را اداء می کند.
راه کار عملی خودسازی :
از این کم ترین دستورالعمل خواسته اید، آقای من؛ صدای دُهُلی را از دور شنیده اید، و از نزدیک هم به انبار کاه برخورد می کنید، مع الوصف عدم امتثال را روا ندانستم، به عرض می رسانم که ؛
دستورالعمل انسان، قرآن است که اِنَّ هَذَا القُرآنِ یَهدِی لِلَّتِی هِیَ اَقوَم.
داعی تنها دستوری که الآن می تواند به حضور جناب عالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرمائید یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه ی موجودات به سر می بری.
می دانید که هم نشینی مؤثّر است، مصاحبت اثر دارد، خو پذیر است . نفس انسانی کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.
آن سعادتمندی که چنین معاشرت و مصاحبت را به راستی در نهان خانه ی سرّ و ذات خود با اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرض به دست آورده است، مُتَرَنّم به این ترانه است :
گر بشکافند سرا پای من
جز تو نیابند در اعضای من
این چنین کس پیوسته در ذکر و فکر و عشق و شوق و سوز و گداز و راز و نیاز است و به قول خواجه حافظ:
مرا مگوی که خاموش باش و دم در کش
که مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش
چنین کسی را هیچ کاری از حضور باز نمی دارد ؛ رِجَالٌ لاَتُلهِیهِم تِجَارَهٌ وَ لاَبَیعٌ عَن ذِکرِ الله .
باز از امام صادق علیه السّلام است که : العَارِفُ شَخصُهُ مَعَ الخَلقِ وَ قَلبُهُ مَعَ اللهِ تَعَالَی .
شیخ اجل سعدی به این حدیث گران قدر در این بیت نظر دارد :
هرگز وجود حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
آقای من، هم چنان که طلب مجهول مطلق محال است، خطاب به مجهول مطلق نیز چنین است، هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بی کران حقیقت دار هستی، می باشیم و از این جدول با او در ارتباطیم، البتّه
ارتباطی بی تکلّف بی قیاس هست ربّ النّاس را با جان ناس
و از این کانال او را خطاب می کنیم.
غرضم از این نکته این است که هر چه عائد ما می شود، از کانال وجود خودمان است.
این خیال رهزن ما نشود که از خارج ما چیزی عائد ما می گردد. اگر در حالات مراقبت تام، تَمَثُّلاتی پیش آمد خوش آمد، مکتوم بدار که سالک کَتوم است، از عارف سَر می رود و سِر نمی رود.
به عرض برسانم : خوش باش که عاقبت به خیر است تو را.
آقای من، در نزد اولیاء الله مُجَرّب است که اکثار ذکر شریف یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا مَن لاَ اِلَهَ اِلاَّ اَنت، موجب حیات عقل است.
وقتی را با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی به در آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد. در آن حال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف می خوانی، عدد ندارد، اختیار مدّت با خود جناب عالی است مثلاً در حدود بیست دقیقه یا بیش تر و بهتر این که کم تر از یک اربعین نباشد، بیش ترش چه به تر.
قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود. هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد.
طهارت را حفظ کنید حتّی با طهارت بخوابید.
آقای من باید، با تأنّی و رفق و مدارا به راه بود نه با سرعت و اضطراب.
جسارتاً عرض می کنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه که چون که صد آمد نود هم پیش ما است، از تو حرکت از خدا برکت. نامه ها دریافت خواهی نمود.
این عطیه فریده ای است که به حضور آن حبیب الله تقدیم داشتم. والسّلام.
قم- حسن حسن زاده آملی
10 شهرالله المبارک 1403= 1/4/1362
هزار و یک کلمه، حسن زاده آملی، ج1، ص189 تا 391
برگرفته از پایگاه : پاسخ گو
آداب معاشرت و برخوردهای اجتماعی
روزی امام سجاد علیه السلام داشتند از مسجد خارج میشدند كه شخصی با حضرت ملاقات كرد و امام علیه السلام را دشنام داد. غلامان حضرت خواستند او را تنبیه كنند اما آن حضرت اجازه نداد و فرمود: آنچه از كارهای ما بر تو پوشیده است بیشتر است "ما سترعنك من امرنا اكثر"
بعد فرمودند: آیا نیازی داری تا تو را كمك كنیم؟ آن شخص شرمنده شد. امام علیه السلام دستور دادند كه هزار درهم به او بدهند بعد از آن زمان هرگاه آن شخص امام را میدید میگفت: گواهی میدهم كه شما فرزند رسول خدا هستی. منتهی الا مال /2/6
یكی از یاران امام صادق علیه السلام تعریف میكند كه روزی شخصی خدمت امام رسید و گفت: پسر عمویت به شما ناسزا میگوید. حضرت به كنیز خود دستور داد تا برایش آب حاضر نمودند وضو گرفت و مشغول نماز شد. من با خودم گفتم كه: حتماحضرت نفرین خواهند كرد. اما با حیرت تمام دیدم كه امام بعد از نماز دست به دعا برداشت و گفت: خدایا من از حق خود گذشتم جود و كرم تو از من بیشتر است او را ببخش.منتهی الامال 2 / 144
آداب معاشرت
1- سلام كردن
قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: الا اخبركم بخیر اخلاق اهل الدنیا و الاخرة قالوا: بلی یا رسول الله. فقال: افشأ السلام فی العالم. بحار / 76 / 11
پیامبر فرمود آیا از بهترین اخلاق اهل دنیا و آخرت آگاهتان سازم؟ حاضران گفتند آری ای فرستاده خدا. پیامبر فرمود آشكارا سلام كردن در عالم.
2 - مصافحه نمودن
قال الباقر علیه السلام: ان المؤمن لیلقی المؤ من فیصافحه فلا یزال الله ینظر الیهما و الذنوب تتحاتّ عن وجوههما كما تتحاتّ الورق من الشجر. كافی / 3 / 261
[آنگاه كه] مومن، مومنی را ملاقات میكند و با او دست میدهد، خدا آنان را نظاره میكند و [در این حال] گناهان مانند ریزش برگ از درختان از روی آنان میریزد.
3- رعایت احترام
قال السجاد علیه السلام: للزهری اما علیك ان تجعل المسلمین منك بمنزلة اهل بیتك فتجعل كبیرهم بمنزلة والدك و تجعل صغیرهم بمنزلة ولدك و تجعل تربك (همسال ) بمنزلة اخیك فای هولأ تحبّ ان تظلم؟. بحار / 74 / 156
امام سجاد به زهری فرمودند بر تو واجب است تامسلمانان همانند خانواده خود قرار دهی و بزرگسالانشان را به منزله والدین خود و كمسالان آنان را مثل فرزندان خود و همسالانت را به سان برادرت بدانی. پس به كدامیك از آنان دوست داری كه ظلم كنی؟
4- جستجو نكردن از عقاید مردم
قال الصادق علیه السلام: لاتفتشّ الناس عن ادیانهم فتبقی بلا صدیق. بحار/75/253
مردم را تفتیش عقاید نكن تا بدون دوست نمانی
5 - احسان و خدمت 6- خوش خلقی
قال علی علیه السلام: فی وصیة لمحمد بن حنفیه و احسن الی جمیع الناس كما تحبّ ان یحسن الیك و ارض لهم ما ترضاه لنفسك و استقبح لهم ما تستقبحه من غیرك و حسّن خلقك حتی اذا غبت عنهم حنّوا الیك و اذا متّ بكوا علیك و قالوا انا لله و انا الیه راجعون و لا تكن من الذین قالوا عند موته الحمد لله ربّ العالمین. وسائل / 8 / 541
به مردم نیكی كن چنان كه دوست داری بر تو نیكی كنند و برایشان به آن راضی باش كه برای خود راضی میشوی و آنچه از دیگران نمیپسندی برای آنان نیز نپسند و خلقت را نیكو كن تا آنكه از آنان جدا شدی بر دورد فرستند و هرگاه مردی برایت گریه كنند و بگویند " انا لله و انا الیه راجعون" و از آنان نباش كه در مرگاشان میگویند " الحمد لله ربّ العالمین".
6 - طلب آمرزش هنگام جدایی
قال الصادق علیه السلام: اذا تلاقیتم فتلاقوا بالتسلیم و التصافح و اذا تفرقتم فتفرقوا بالاستغفار. بحار / 76 / 5
هرگاه به هم روبرو شدید، با سلام و دست دادن با هم برخود كنید، و آنگاه كه از هم جدا میشوید با استغفار از هم جدا شوید.
7 - مدارا نمودن
قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: اعقل الناس اشدّهم مداراة للناس و اذل الناس من اهان الناس.بحار / 75 / 52
داناترین مردم كسی است كه با مردم بیشترین مدارا و گذشت را داشته باشد و پست ترین انسانها كسی است كه به مردم اهانت كند.
8 - برخورد با روی خوش
قال علی علیه السلام: اذالقیتم اخوانكم فتصافحوا و اظهروا لهم البشاشة و البشر. خصال / 633
وقتی دوستانتان را ملاقات میكنید با آنان دست بدهید و اظهار شادمانی كنید.
9- پذیرفتن عذر
قال السجاد علیه السلام: ان شتمك رجل عن یمینك ثم تحوّل الی یسارك و اعتذر الیك فاقبل عذره. بحار / 78 / 141
هر وقت كسی از یك سو سرزنشت كند آنگاه به سمت دیگرت آمده و عذر بخواهد، عذرش را بپذیر
على بن ابى حمزه مىگوید:
دوستى داشتم كه در دستگاه بنى امیه نویسنده بود، از من خواست از حضرت صادق علیه السلام براى او وقت ملاقات بگیرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدایت شوم، در ادارات بنى امیه نویسنده بودم و از اینرو مال فراوانى به دست آوردم.
حضرت فرمود: اگر بنى امیه كسى را نمىیافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنیمت و مسئله جنگ و امور سیاسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مىكردند چیزى جز آنچه در دست داشتند، نمىیافتند.
استاد انصاریان
جوان عرض كرد: فدایت شوم راهى براى خروج از مال حرام جهت من هست؟
فرمود: اگر راهنمایى كنم مىپذیرى؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: از آنچه از این راه به دست آوردهاى بیرون شو، اگر صاحبان مال را مىشناسى به آنان برگردان، اگر نمىشناسى از جانب آنان صدقه بده، در این صورت من بهشت را براى تو ضامنم!
جوان زمانى طولانى سكوت كرد و سر به زیر انداخت، سپس گفت: فدایت شوم، انجام دادم.
او با ما به كوفه برگشت، چیزى نبود جز اینكه از آن جدا شد حتى از لباس ضرورى بدنش، ما براى او لباس تهیه كردیم و مختصر نفقهاى به او مىرساندیم.
چیزى نگذشت كه مریض شد، به عیادتش رفتیم، در یكى از عیادتها او را به حال احتضار دیدم، چشم گشود و گفت: اى على بن ابى حمزه! به خدا قسم! امام صادق علیه السلام به عهدش وفا كرد!
این را گفت و چشم از جهان بست. چون به خدمت امام رسیدم به من نگریست و فرمود: عهدم را نسبت به دوستت وفا كردم، گفتم: فدایت شوم، راست مىگویى، او این مسئله را به وقت مرگش به من خبر داد. «1» در هر صورت از مال حرام به هر صورت كه هست بپرهیزیم، زیرا مال حرام باعث تاریكى باطن و غضب حضرت حق و دور افتادن از رحمت دوست و در بسیارى از مراحل، علت بطلان قطعى واجبات مانند نماز و طواف حج است.
سید بن طاوس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است که هر که بعد از هر نماز سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ بخواند رحمت از آسمان بر سرش فرو ریزد و سکینه بر او نازل گردد و خدا نظر رحمت به سوی او افکند و گناهانش را بیامرزد و هر حاجت که سؤال کند برآورد و در امان خدا باشد .

فضیلت حمد و آیةالکرسی و آیه شهادت و آیه ملک بعد از هر نماز
به سند موثّق از حضرت صادق علیهالسلام مرویست که چون حق تعالی امر کرد که این آیات را به زمین آورند چنگ زدند به عرش الهی و گفتند پروردگارا ما را به سوی اهل خطا و گناهکاران میفرستی پس حق تعالی وحی کرد به سوی ایشان که بروید به سوی زمین به عزّت و جلال خودم سوگند یاد کنم که تلاوت نکند شما را احدی از آل محمد صلی الله علیه و آله و شیعیان ایشان مگر آنکه نظر رحمت کنم به سوی ایشان از رحمتهای پنهان خود هر روز هفتاد نظر در هر نظری هفتاد حاجت او را برآورم و او را قبول کنم هر چند معصیت بسیار کرده باشد و به روایت دیگر هر که این آیات را بعد از هر نماز بخواند او را ساکن گردانم در حَظیره قدس با هر گناهی که داشته باشد و اگر نکنم نظر کنم به سوی او به نظر رحمت خاصّ خود در هر روز هفتاد نظر کردن و اگر نکنم هر روز هفتاد حاجت او را برآورم که کمتر آنها آمرزیدن گناهان باشد و اگر نکنم او را پناه دهم از شرّ شیطان و از شرّ هر دشمنی و یاری دهم او را بر ایشان و مانع نشود او را از داخل شدن بهشت غیر از مرگ و آن آیات اینها است سوره فاتحه تا آخر و آیةالکرسی تا هُمْ فیها خالِدُونَ بخواند بهتر است و آیه شهادت یعنی :
شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَالْمَلاَّئِکَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ ق آئِما بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ
گواهی دهد خدا که نیست معبود به حقی جز او و نیز فرشتگان و دارندگان علم (گواهی دادهاند) که انصاف بدو پایدار است و نیست معبودی
الْعَزیزُ الْحَکیمُ اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ الاِْسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذینَ اُوتُوا الْکِتابَ
جز او که عزیز و فرزانه است همانا دین نزد خدا اسلام است و اختلاف نکرده اند کسانی که کتابشان دادهاند
اِلاّ مِنْ بَعْدِ مآ جآئَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَیْنَهُمْ وَمَنْ یَکْفُرْ بِایاتِ اللَّهِ فَاِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ
مگر پس ازآنکه آمده است برایشان دانش به خاطر ستمگری میانشان و هر که کفر ورزد به آیات خدا پس خدا زود به حساب خواهد رسید.
و آیه مُلک یعنی :
قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشآءُ وَ
بگو ای خدای صاحب ملک و فرمانروائی میدهی فرمانروائی را به هر که خواهی
تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشآءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشآءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشآءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ
و بستانی ملک را از هر که خواهی و عزت بخشی هر که را خواهی و زبون کنی هر که را خواهی همه خوبیها بدست تو است
عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَتُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ
که همانا تو بر هر چیز توانائی درآوری شب را در روز و درآوری روز را در شب و بیرون آری
الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشآءُ به غیرِ حِسابٍ
زنده را از مرده و بیرون آوری مرده را از زنده و روزی دهی هر که را خواهی بی حساب
و بهسند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام منقولست که هر که آیةالکرسی را بعد از هر نماز فریضه بخواند او را گزنده ضرر نرساند و در حدیث معتبر دیگر فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که یا علی بر تو باد به تلاوت کردن آیةالکرسی بعد از هر نماز فریضه به درستی که محافظت نکند بر آن مگر پیغمبری یا صدّیقی یا شهیدی و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقولست که هر که آیةالکرسی را بعد از هر نماز بخواند مانعی نباشد او را از داخل شدن به بهشت به غیر مرگ و به روایت دیگر هر که آیةالکرسی را بعد از هر نماز فریضه بخواند نمازش مقبول گردد و در امان خدا باشد و خدا او را از بلاها و گناهان نگاه دارد .
فضیلت سوره توحید بعد از هر نماز
و کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیهالسلام روایت کرده است که هر که ایمان دارد به خدا و روز قیامت باید که ترک نکند بعد از هر نماز فریضه خواندن سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ را به درستی که هر که بخواند آن را خدا جمع کند برای او خیر دنیا و آخرت را و میآمرزد او را و پدر و مادر او را و هر که از پدر و مادر او به هم رسیدهاند و در حدیث دیگر وارد شده است که هر که بعد از هر فریضه ده مرتبه سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ بخواند حق تعالی از حورالعین به او تزویج نماید و سید بن طاوس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است که هر که بعد از هر نماز سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ بخواند رحمت از آسمان بر سرش فرو ریزد و سکینه بر او نازل گردد و خدا نظر رحمت به سوی او افکند و گناهانش را بیامرزد و هر حاجت که سؤال کند برآورد و در امان خدا باشد .

1. بر سكوت متمركز شوید، هنگامی كه سكوت فرا رسید ، در آن زندگی كنید. بكوشید به هرجا كه می روید ، پیك آرامش باشید. مردمان سخت كوش ، هرگز به كار بیهوده و آنچه سرگرمی است نمی پردازند. با این همه بدانید، زمانی كه به كار سرگرم كننده روی می آورید ، زمانی است كه تباه نمی شود.
2. همیشه تمایل بر این است كه در دگرگونی های زندگی ، بر رویدادی آزار دهنده متمركز شویم. از استرس های خویش هراس مكنید و گاه تغییرات را بپذیرید.
3. زیباترین ظرف میوه خوری را پر از میوه كنید ، خوردن میوه استرس را كاهش می دهد. با خوردن میوه بیشتر، احساس آرامش می كنید.
4. هر كاری را ده دقیقه زودتر آغاز كنید، این كار به ویژه در سفر، شما را از استرس دیر رسیدن دور می كند. در این راه ده دقیقه آرام در اختیار شماست. ده دقیقه پیش از آن كه دل مشغولی بعدی فرا رسد.
5. بدترین تشویش ها با آینده پیوند دارد ، تشویش به مشكلی كه هنوز فرا نرسیده است. به اینك و حال بیندیشید و از استرس دوری جویید.
6. در برخورد با مردمان و رویدادها تمرین كنید تا بهترین را ببینید. با این كار از بدبینی ، دور و مثبت گرا می شوید. مثبت گرایی و خوش بینی به آرامش می انجامد.
7. در اتاق خود آیینه ای بزرگ و زیبا بیاویزید، به هنگام ملال روبروی آن بایستید، به خود نگاه كنید و لبخند بزنید. حاصل این كار آرامش است.
8. برتر بودن را به دیگران وانهید و از پیامد آن شگفت زده شوید. از آن چه هستید خشنود باشید. گاه این كار، تن آرامی شما را بیشتر می كند.

9. دریغ بردن بر گذشته نابخردانه است. گذشته فقط در خاطر شما است. توجه بدین واقعیت شما را آرام می كند.
10. آرامش را از كودكان بیاموزید. ببینید آنها چگونه از هر لحظه خویش لذت می برند. همچون كودكان باشید و به آرامش دست یابید.
11. به اندیشه های آرام بخش روی آورید؛ صحنه های آرام بخش را تصور كنید ، نوایی آرام بخش را به خاطر بیاورید و ببینید چگونه دگرگون می شوید.
12. بی نظمی های فیزیكی تنش آفرین است، آشفتگی زدایی راهی است به آرامش.
13. پرنده ای زیبا یا حیوانی كوچك را در خانه نگه دارید. بدو مهر بورزید و از این راه ، دست یاری برای راهیابی به آرامش بیابید.
14. احساس ناخوشایند به دیگران، شما را آزار می دهد نه دیگران را. به خاطر آرامش خویش بخشنده باشید.
15. گاهی با خویش خلوت كنید. در را ببندید و به نیازها و مسئولیت های خویش بیندیشید؛ هر روز دست كم زمانی را صرف این كار كنید.

فرزند مرحوم شیخ نخودکی اصفهانی در کتاب نشان از بی نشانها، حکایتی شنیدنی از قول آقای انتظام کاشمری واعظ، نقل می کند که:
به خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی عرض کردم: دستوری مرحمت فرما که توفیق تهجد یابم و گشایشی در کارم حاصل شود. فرمودند:
« هر صبح، از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً (سوره یس) غفلت منما، انشاء الله توفیق رفیق خواهد گشت. »
به کاشمر بازگشتم و هر بامداد، در حین راه رفتن، به قرائت سوره یاسین مداومت می کردم، اما نتیجه ای به دست نمی آمد.
سال دیگر در ایام عید به مشهد مشرف شدم و در یک شب بارانی برای اصلاح کاری به خانه یکی از علماء شهر رفتم چون در آن شب آقا به بیرونی نیامده بود، دست خالی بیرون آمدم و اندیشیدم: خوب است به خدمت حاج شیخ حسنعلی شرفیاب شوم و ازعدم حصول نتیجه او را آگاهی دهم. با این فکر به منزل حاج شیخ آمدم، دیدم که جماعتی در اطاقند و در بسته است و ایشان، مشغول گفتار و موعظه هستند.
با خود گفتم: اگر در اینحال به اطاق روم، ممکن است که جائی برای نشستن من نباشد و دیگر آنکه شاید سخن شیخ به سبب ورود من به اطاق، قطع شود. از این رو بود که پشت در نشستم و به سخنان ایشان گوش دادم تا مجلس تمام شد و به حضورش شرفیاب شوم.
در همین زمان، ناگاه شنیدم که مرحوم حاج شیخ موضوع فرمایشات خود را تغییر دادند و فرمودند:
« برخی از من دعای توفیق سحری و گشایش امور می خواهند، دستور می دهم که قرآن تلاوت کنند، لیکن به جای آنکه رو به قبله و در حال توجه به قرائت پردازند، در حال راه رفتن، سوره یاسین می خوانند و بعد به قصد گله می آیند که از دستور من حاصلی نگرفته اند.
تازه در شب بارانی ابتدا، به منظور انجام کار دنیایی خود، به در خانه دیگران می روند و چون به مقصد نمی رسند، به فکر آخرت افتاده، سری هم به منزل من می زنند؛ این که شرط انصاف نیست، خوب است بروند و هر بامداد رو به قبله با توجه و تدبر و نه بالقلقه لسان، به تلاوت کلام الله پردازند آنگاه اگر مقصود شان حاصل نشد گله مند گردند. »
پس از این سخنان، باز به موضوع اصلی سخن خود پرداختند. و پس از پایان گفتار، در باز شد و من داخل شدم. جناب شیخ محبت فرمودند و پرسیدند حاجتی داری؟
عرضه داشتم: جواب خود را شنیدم
فرمودند: پس معطل چه هستی؟
برخاستم و خداحافظی کردم و مجدداً پس از چند روز به خدمتش رسیدم. از من خواستند که ظهر در آنجا بمانم، عرض کردم: امروز مهمانم و قرار شده است که برای من آش ترشی فراهم سازند، زیرا که مزاجم احتیاج به مسهلی داشته است.
گفتند: امروز در آنجا خبری نیست.
گفتم: وعده کرده ام، چگونه ممکن است خبری نباشد؟
فرمودند: همان است که گفتم: در آنجا خبری نیست. به اطاعت فرمان ایشان ظهر ماندم، ولی همه فکرم متوجه محل وعده بود که تخلف کرده بودم. باری، جناب شیخ از اندرون برای ناهار من قدری گردوی کوبیده و پنیر و نان آوردند. چون از خوردن غذا فارغ شدم فرمودند:
« زودتر برخیز و برو که مقصودت حاصل شده است. »
من ناراحت از اینکه با صراحت، عذر مرا می خواستند، از آنجا بیرون آمدم، ولی به مجرد آنکه به منزل رسیدم، مانند کسی که مسهلی خورده باشد، مزاجم اجابت کرد و راحت شدم و آنگاه معلومم گردید به چه سبب به من فرمودند: زود برخیز و برو.
بعد از آن مطلع شدم، میزبان آن روز، پیش از ظهر به محل سکنای من مراجعه کرده و به علت پیدایش مانعی از پذیرائی عذر خواسته بود.»

خاطی مست یا قاری بلخ؟
آوردهاند: در بلخ، محتسب مستی را به سرای امیر حاضر کردند تا بروی حدّ شرعی بزنند. امیر به آن شخص خطاب کرد: چرا شراب نوشیدی و کسوت معصیت پوشیدی و عقل شریف را به مستی و بیهوشی گرفتار ساختی؟ آن مرد گفت: «سبحانک هذا بهتان عظیم». (سوره نور، آیه 16)
امیر گفت: من با تو سخن میگویم و از تو سؤال میکنم، تو قرآن میخوانی؟
مست جواب داد:که سزاوار است امیر، بهتر از این تفحّص حال رعایا نماید تا من که در عقل و فضل ممتازم بیهوش و لایعقل نخواند.
امیر گفت: تو را برای مناظره نیاوردهاند، چرا پُر میگویی؟
مست گفت:اگر خاموش شوم تازیانه خورم، از این جهت حجّت آوردم تا رفع تهمت از خود نمایم.
امیر گفت: این قیل و قال را بگذار. از سورههای کوتاه قرآن چیزی حفظ داری؟
مست گفت: آری.
امیر گفت: سوره کافرون را بخوان تا معلوم شود که مستی یا هوشیاری؛ زیرا بعضی علما گفتهاند که مست نتواند این سوره را به گونه مرتب و صحیح بخواند، اگر غلط خوانی حد شرعی بر تو زنم.
مست گفت: امیر سوره فاتحه بخواند تا من سوره کافرون بخوانم.
امیر شروع کرد و خواند:الحمدللّه رب العالمین
مست گفت: توقف نمای، در اول سوره دو غلط کردی.
گفت: هنوز من دو لفظ بیشتر نخواندهام آن دو غلط کدام است؟
مست گفت: یکی بسم اللّه و دیگری اعوذ باللّه
امیر روی به محتسب آورد و گفت: من گمان کردم تو مست آوردهای، ندانستم که قاری بلخ آوردهای!
خانه از پایه ویران است
دو نفر شکایت پیش قاضی بردند یکی از آن دو، قرآنی را بالای سر قاضی نصب کرد تا به هنگام قضاوت از آن بترسد و به نفع او قضاوت کند. دیگری مقداری پول زیر تشک قاضی گذاشت تا به نفع او حکم کند. دادگاه شروع شد. هنگامی که قاضی بر جای نشست متوجه پولهای زیر تشک شد. بدین جهت خواست تا به نفع صاحب آن قضاوت نماید. دیگری که متوجه این جریان شده بود،خطاب به قاضی گفت: جناب قاضی! مقداری هم سر خود را بالا بگیرید و به قرآن بنگرید و بر اساس آن قضاوت کنید. قاضی گفت: دلم میخواهد نگاه کنم، امّا خانه از پایه ویران است.
تعبیر خواب
روزی مهدی عباسی، در خواب دید، صورتش سیاه شده است. همین که از خواب بیدار شد خیلی مضطرب و آشفته حال گردید. و تمام مُعبرّین را جمع کرد و خوابش را برای آنها نقل نموده و از تعبیرش سؤال کرد. همگی از تعبیر آن عاجز شدند و گفتند: این خواب را فقط ابراهیم کرمانی استادِ معبّرین عصر، میتواند تعبیر کند. خلیفه او را برای تعبیر، دعوت کرد.
وقتی آن استاد فرزانه حاضر شد، خلیفه خواب خویش را برای او نقل کرد، ابراهیم گفت: ای خلیفه! شما هیچ ناراحت نباشید چون که تعبیر این خواب، خیلی خوب و خوشحال کننده است، و خداوند متعال، فرزند دختری به شما عنایت خواهد کرد. خلیفه گفت : از کجا می گوئی؟ ابراهیم پاسخ داد: از کلام نورانی قرآن؛ زیرا خداوند میفرماید: (وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظیمٌ) "هرگاه به یکی از آنان مژده دهند که دختری برایت متولد شده صورتش سیاه میشود و به شدت خشمگین میگردد."(نحل/ 58)
مهدی عباسی، از این تعبیر بسیار خشنود شد و امر کرد تا ده هزار درهم به عنوان هدیه به او بدهند؛ و درست پس از گذشتن چند ماه، خداوند متعال، دختری به خلیفه کرامت فرمود؛ خلیفه بعد از تولد فرزندش، دوباره یک هزار درهم دیگر، به ابراهیم معبّر فرستاده و مقام او را گرامی داشت.(ثمرات الانوار، ص 223-224)
منبع :
مجله بشارت ، شماره

ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى، فقیه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آیه الحق حاج میرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسیر المیزان) بود، مرحوم آیت اللّه آملى (رحمة الله علیه) نقل كرد:
من در نجف اشرف، مدتها مىدیدم كه مرحوم میرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مىنشیند، با خود مىگفتم : انسان باید زیارت كند و برگردد و با قرائت فاتحهاى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازمتر هم هست كه باید به آن پرداخت.
این اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صمیمىترین رفیق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.
مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مىرفتم: تا این كه تصمیم گرفتم از نجف اشرف به ایران باز گردم، ولى در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم، این نیت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مىخواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دینى در زمین بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى آنها كشیده مىشد، با خود مىگفتم برخیزم و جاى خواب خود را تغییر دهم یا نه لازم نیست؟
زیرا كتابها درست در مقابل پاى من نیست بلكه بالاتر قرار گرفته و این بى احترامى به كتابها نیست، در این گفتگو و تردید، سرانجام بنا به این گذاشتم كه هتك احترام نیست و خوابیدم.
صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله علیه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نیست شما به ایران بروید، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است.
بى اختیار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهمیدید؟ از كجا فهمیدید؟
در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهمیدم .(1)
اخلاق آسمانی در خانه
باری! آقای قاضی عرفانی همه جانبه دارد، پس هم در منزل اخلاقش آسمانی است، هم با شاگردانش اخلاقی پدرانه دارد، هم در میان مردم متواضع و فروتن است و هم با مخالفانش اهل عفو و گذشت است.
در خانه، پدری مهربان و دلسوز است. نام فرزندان را با تجلیل و احترام و با مهربانی، با لفظ آقا و خانم صدا می کند. و فرزندان در کنار چنین پدری رشد می کنند و می بالند. داخل اتاق که می شوند پدر به احترامشان بلند می شود تا هم آن ها ادب را یاد بگیرند و هم دیگران برای فرزنداش عزت و احترام قائل شوند.
در این خانه خبری از تحکم، جدیت و امر و نهی های خشک نیست. بچه ها رفتار دینی را از پدر می آموزند و لازم نیست در هیچ کاری آن ها را مجبور کنی. نماز پدر، بچه ها را به نماز می کشاند و احوالات شبانه اش برای شب بیداری، مشتاقشان می کند.
اما پدر که دوست ندارد فرزندان از کودکی به تکلف و مشقت بیفتند به آن ها می گوید لازم نیست از الان خودتان را به زحمت بیندازید، و بچه ها که بارها زمزمه های عاشقانه وی و زلال جوشیده از چشمانش را در نیمه شب ها وقتی اللهم أرنی الطلعة الرشیدة می خوانده و لا هو الا هو می گفته، دیده و شنیده اند، در حالات وی حیران می مانند.
و این چنین فرزندان در کنار او از او می آموزند و احتیاج به مدرس و مربی ندارند. آن ها کامل ترین مربی بالای سرشان است که در همه چیز نمونه است. بارها پدر را دیده اند که وقتی به نماز می ایستد، چگونه برای نماز مستحب لباس کامل و حتی جوراب می پوشد.
پسران ایشان هیچ اجباری برای طلبگی ندارند، به آن ها می گوید: طلبگی همین است، می خواهید بشوید و نمی خواهید، بروید کار کنید. و دختران هم با آن که امکان تحصیل در نجف نیست باسواد می شوند.
نشانه تواضع
از جمله نشانه های تواضع و فروتنی مرحوم قاضی قضیه اقتدای ایشان به شاگرد خود یعنی آیت الله بهجت(حفظه الله) می باشد که آقازاده مرحوم آیت الله آقا ضیاء الدین آملی این جریان را این گونه نقل کردند:
« روزی من و پدرم به محضر آیت الله العظمی بهجت رسیدیم و جمعی در آنجا حاضر بودند، پدرم در آنجا گفتند که قضیه ای را نقل می کنم و می خواهم که از زبان خودم بشنوید و بعد از آن نگوئید که از خودش نشنیدیم، و آن اینکه:« من با چشم خودم دیدم که در مسجد سهله یا کوفه( تردید از ناقل است) مرحوم قاضی به ایشان اقتدا نموده بودند. »
و با توجه به اینکه تولد معظم له سال 1334 هجری قمری است و سال 1348 هـ ق به کربلای معلی مشرف و در سال 1352 هـ ق به نجف اشرف مشرف شدند و سال رجعت ایشان به ایران سال 1364 هـ ق بوده است، پس سن ایشان در آن هنگام حدود سی سال بوده است . (2)
و لذا وقتی انسان نسبت به بنده خداوند تواضع داشت و خود را بیش از بنده خدا بودن ندید ، در نتیجه خداوند او را در چشم دیگران آنقدر بزرگ می کند که به عقل هیچ بشری خطور نکند و این مقامی است که با هیچ تلاشی بدست آمدنی نیست الا فیض خداوند متعال
پی نوشت :
1- معادشناسى، ج 2، ص 296، 297
2- کتاب اسوه عارفان