شیطان براى فریب انسان داراى اعوان و انصارى است كه اعوان و انصارش اعم از جماد و حیوان و انسان است.
او از هر طریقى كه بتواند به فریب انسان اقدام كرده و آدمى را به ظواهر زندگى مغرور نموده و از راه خداى بزرگ باز مىدارد.
پیامبر عزیز اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
شیطان پس از هبوط از مقام عزت و نورانیت براى فریب انسان متوسل به وسائلى شد از جمله:
1- حمامهاى عمومى «كنایه از این كه گاهى افراد آنجا را براى معصیت انتخاب مىكنند».
2- محل كسب و كار «جهت پر كردن جیب مردم از حرام».
3- طعامى كه بر آن نام خدا برده نشده.
4- كلیه مسكرات.
5- موسیقى.
6- اشعار بیهوده و باطل از قبیل تصنیفهاى مجالس لهو.
7- كتب ضلال.
8- دروغگویى.
9- سحر و شعبده و جادو و ساحران.
10- خطرناكترین دام او زنان طناز و عشوهگرند كه هر قدرتمندى را كه در برابر شهوت ضعیف است به زانو درآورد .
قرآن مجید درباره اقوامى كه هلاك شدند مىفرماید:
و شیطان عملهاى [زشت] آنان را برایشان آراست، در نتیجه آنان را از راه [خدا] باز داشت در حالى كه [براى تشخیص حق از باطل] بصیرت داشتند.
بیایید به هشدارهاى حضرت حق كه محب و عاشق و دوستدار واقعى ماست توجه كنیم، بیایید سخن خداى خود را باور كنیم، بیایید به دلسوزىهاى حضرت او ارج نهیم، فریب دشمنان خدا را نخورده و از صراط مستقیم حضرت اللّه منحرف نشویم، مدت عمر كوتاه و مرگ هم چون سایه به دنبال ماست، سعى كنیم در تمام لحظات بیدار باشیم، تا بیدار بمیریم، اگر در غفلت بسر بریم، ممكن است به طور ناگهانى و بىخبر مرگ ما فرا رسد و دست ما از همه برنامههاى حق كوتاه باشد
ای دوست بدان که :« رجب » نام نهری است در بهشت که از شیر سفید تر است و از عسل شیرین تر .
پس هر کس روزی از ماه رجب را روزه بگیرد ، از آن نهر سیراب خواهد شد .
به فرموده پیامبر گرامی : « ماه رجب ، ماه خداست در غایت حرمت و فضیلت . اگر کسی روزی از این ماه را روزه بگیرد خدای را خشنود و شعله غضب الهی را خاموش نموده است و دری از درهای جهنم به روی او بسته می شود . ماه رجب ماه استغفار امت من است . رجب را اصّب نیز نامیده اند زیرا که در این ماه ، رحمت خدا بر امت من ریزش می یابد .»
در صحرای محشر که همه دلها نگران و همه چشمها اشکباراست ، آوائی در گوشها طنین می اندازد که : « این الرّجبیون » کجایند کسانی که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالی از آن ماه را انجام داده اند . و بدین ترتیب آن افراد ، از دیگران جدا شده و به رضوان الهی داخل می شوند.
باشد که ما نیز فردای محشر ، مشمول رحمت و غفران الهی واقع گردیم
حضرت صادق (علیه السلام) فرموده: روزى حضرت موسى (علیه السلام) پیروان خود را موعظه مى كرد،یكى از شنوندگان چنان تحت تاءثیر گفتار موسى (علیه السلام) قرار گرفت كه از جا حركت كرده پیراهن خود راچاك زد، خداوند به حضرت موسى وحى كرد به او بگو لا تشق قمیصك و لكن اشرح لى عن قلبك نمى خواهد پیراهنت را چاك زنى، قلبت را برایم بشكاف و محبت دیگران را خارج نما.
حضرت صادق (علیه السلام) در پایان گفتار فرمودند: یك روز حضرت موسى به مردى از پیروان خود گذشت كه در حال سجده بود،از آنجا گذشت پس از انجام دادن كار خود برگشت، باز او را در حال سجده دید؛ به آن مرد گفت: اگر حاجت تو به دست من بود برآورده میكردم.
به موسى (علیه السلام) خطاب شد لو سجدینقطع عنقه ما قبلت حتى یتحؤ ل اكره الى ما احب اگر آنقدر سجده كند كه گردنش قطع شود نمى پذیرم، مگر اینكه قلب خود را پاك كند از آنچه من دوست دارم او نیز دوست بدارد و از آنچه بى میلم نسبت به آن او هم بى میل شود.
این راه كه مى روى چه راه است راه طاعت، ره گناه است عمرى كردى تو در جهان زیست اكنون بنگر كه حاصلت چیست بگذشت بسى ز روزگارت بنگر نیكو به كار و بارت در راه خداى اى تو غافل یك گام نرفته اى چه حاصل
در تفسیر روح البیان نقل شده است : در شهرى سه برادر بودند كه برادر بزرگ ده سال مؤ ذن مسجدى بود كه روى مناره مسجد اذان مى گفت ، و پس از ده سال از دنیا رفت . برادر دومى هم چند سال این وظیفه را ادامه داد تا عمر او هم به پایان رسید. به برادر سومى گفتند: این منصب را قبول كن و نگذار صداى اذان از مناره قطع شود، قبول نمى كرد.
گفتند: مقدار زیادى پول به تو خواهیم داد! گفت : صد برابرش را هم بدهید من حاضر نمى شوم .
پرسیدند: مگر اذان گفتن بد است ؟ گفت : نه ، ولى در مناره حاضر نیستم . علت را پرسیدند، گفت : این مناره جایى است كه دو برادر بدبخت مرا بى ایمان از دنیا برده ؛ چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالاى سرش بودم و خواستم سوره یس بخوانم تا آسان جان دهد، مرا از این كار نهى مى كرد.
برادر دومم نیز با همین حالت از دنیا رفت . براى یافتن علت این مشكل ، خداوند به من عنایتى كرد و برادر بزرگم را در خواب دیدم كه در عذاب بود.
گفتم : تو را رها نمى كنم تا بدانم به چه دلیل شما دو نفر بى ایمان مردید؟ گفت : زمانى كه به مناره مى رفتیم ، با بى حیائى نگاه به ناموس مردم درون خانه ها مى كردیم ، این مساءله فكر و دلمان را به خود مشغول مى كرد و از خدا غافل مى شدیم ، براى همین عمل شوم ، بد عاقبت و بدبخت شدیم .
امام صادق (علیه السلام)
از ازدواج با احمق بپرهیزید زیرا همنشینى با احمق مایه ى اندوه و ملال و محصول این ازدواج نیز كه فرزند مى باشد مهمل و بدبخت است .
در حدیث دیگرى مى فرماید :
كسى كه دختر ارزشمند خود را به شراب خوارى وصلت دهد با این عمل خود قطع رحم كرده است . در رهنمود دیگرى در این باره مى فرماید :
هر زنى به هم بسترى شوهر شراب خوار خود تن در دهد به تعداد ستارگان آسمان مرتكب خطا و لغزش شده است و فرزندى كه از آن مرد پدید آید ناپاك و پلید است و خداوند از آن زن توبه و فدیهاى را قبول نمى كند مگر آنكه شوهرش بمیرد یا او را از قید زناشوئى رها سازد .
۱۴ نور پاك ( علیهم السلام )
زندگى امام صادق (علیه السلام) پیشوا و رئیس مذهب
چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مىبرند؟
امّا اگر نااهلان خلاف كنند، خداوند به آنان مهلت مىدهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك مىكند: «و جعلنا لمهلكهم مَوعداً»( سوره كهف، آیه 59) و اگر امیدى به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر مىاندازد و به آنان مهلت مىدهد تا پیمانه شان پر شود. «انّما نُملى لهم لیزدادوا اثماً»( سوره آل عمران، آیه 178)
به یك مثال توجه كنید:
اگر قطرهاى چاى روى شیشه عینك شما بریزد، فوراً آن را پاك مىكنید.
امّا اگر قطرهاى چاى روى لباس سفید شما بچكد، صبر مىكنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض كنید.
و اگر قطرهاى روى قالى زیر پاى شما بچكد، آن را رها مىكنید تا مثلاً شب عید به قالى شویى ببرید.
خداوند نیز با هركس به گونهاى رفتار مىنماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگى روحش، كیفر او را به تاخیر مىاندازد.

هنگامى که انسان در حالت مرگ قرار مى گیرد، اگر از مؤ منان و صالحان و شیعیان باشد ((ملک الموت )) با فرشتگان ((رحمت )) با زیباترین صورت و خوشحال ترین قیافه با طبق هایى از گل ، بر او وارد مى شوند و وى را به بهشت بشارت داده و جایگاهش را به او نشان مى دهند. آنان مانند خدمت گزاران با ادب ، در مقابل محتضر مجسم مى شوند و اجازه ورود مى خواهند.
قرآن در این باره مى فرماید: ((کسانى که ایمان آورده و تقوا اختیار کرده اند، پیوسته در زندگى دنیا و آخرت ایشان را به نعمتهاى بهشت بشارت مى دهند و این بشارت پیروزى و رستگارى بزرگى براى انسان است )).(۱)
در جاى دیگر مى فرماید:
((کسانى که گفتند: پروردگار ما خداى جهانیان است و روى آن پافشارى کردند. ملائکه بر آنان نازل مى شوند و مى گویند: نترسید و محزون نباشید. بشارت باد شما را به بهشتى که به آن وعده داده شده اید)).(۲)
در برخى روایت ها درباره بشارت دادن فرشتگان چنین آمده است : هنگامى که فرشتگان بر محتضر وارد مى شوند و کنار او قرار مى گیرند. خداوند متعال ، پرده را از جلوى چشم او کنار مى زند و جایگاه او را به وى نشان مى دهد. انسان مى گوید: این کاخ ها، باغ ها و درختان از کیست ؟ فرشتگان مى گویند: آنها متعلق به تو است . مى گوید: اگر متعلق به من است ، چرا مرا به آن جا نمى برید؟ مى گویند: اختیار با تو است . اگر مایل باشى ترا به آنجا مى بریم .
در این هنگام ، طبق هاى گل بهشتى را مقابل بینى او قرار مى دهند. از بوى خوش آنها بسیار لذت مى برد و حالتى شبیه نعشه و خوابى لذت بخش به او دست مى دهد که در اثر آن ، تمام دردها و رنج ها و سختى ها از او برطرف مى شود و به دنبال بو کشیدن گل ها روح به آسانى از بدنش خارج مى شود.
قرآن در این باره مى فرماید: ((اگر محتضر از نیکان و مقربان درگاه خدا باشد روح و ریحان (آسایش دائمى و گل ها) و نعمت هاى بهشت جاوید براى اوست .))(۳)
وقتى ((ملک الموت )) با کمال ادب و احترام روح او را مى گیرد، فرشتگان ((رحمت )) آن روح پاک را از ((ملک الموت )) تحویل مى گیرند و در پارچه هایى از حریر مى پیچانند و به سوى آسمانها مى برند. به هر آسمانى که مى رسند فرشتگان آن آسمان ، با احترام تمام او را تشییع مى کنند تا بر خداوند عرضه نمایند.
سپس آن را برمى گردانند تا تشییع کنندگان و غسل دهندگان و نمازگذاران خود را ببیند و دفن شدن جسد خود را مشاهده کند. بعد از آن ، روح را به آسمان مى برند و در ((اعلا علیین )) (آن جایى که پرونده و روح نیکان مى باشد) جاى مى دهند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است : هنگامى که خداوند از بنده مؤ من خود راضى شد. به ((ملک الموت )) مى فرماید: ((روح فلان بنده مرا پیش من آورید؛ زیرا وى را آزمایش کردم آن طور که او را مى خواستم یافتم . ((ملک الموت )) با پانصد فرشته که همه آنان لباس هاى سبز پوشیده اند و به دست هر کدام شاخه هاى گل و زعفران است و نزد او مى آیند و هر کدام او را بشارتى مى دهند غیر از بشارتى که دیگران به وى داده اند مى گویند آماده شوید براى خارج کردن روح این بنده مؤ من )).(۴)
------------------------------------------------
۱-سوره یونس ، آیه ۶۳ و ۶۴.
۲-سوره فصلت ، آیه ۳۹.
۳-سوره واقعه ، آیه ۸۷ و ۸۸.
۴-بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۷۲، باب ۶، حدیث ۵۲ و جامع الاخبار و دعوات راوندى .

اَللّهُمَّ اِنّى اَطَعْتُكَ فى اَحَبِّ
خدایا همانا من در محبوبترین
الاْشْیاَّءِ اِلَیْكَ وَهُوَ التَّوْحیدُ وَلَمْ اَعْصِكَ فى اَبْغَضِ الاْشْیاَّءِ اِلَیْكَ وَهُوَ
چیزها در نزد تو كه عبارت از توحید و یگانگیت بود از تو پیروى كردم و در مبغوض ترین چیزها در نزدت كه عبارت از
الْكُفْرُ فَاغْفِرْ لى ما بَیْنَهُما یا مَنْ اِلَیْهِ مَفَرّى آمِنّى مِمّا فَزِعْتُ مِنْهُ
كفر بتو بود نافرمانیت نكردم پس آنچه دراین میان است ازگناهانم بیامرز اى كه بسوى اوست گریزگاه من مرااز آنچه به خاطر
اِلَیْكَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثیرَ مِنْ مَعاصیكَ وَاقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ مِنْ
آن بسویت پناه آوردم امان بخش خدایا بیامرز گناهان بسیارم را و بپذیر از من
طاعَتِكَ یا عُدَّتى دُونَ الْعُدَدِ وَیا رَجاَّئى وَالْمُعْتَمَدَ وَیا كَهْفى
طاعت اندكم را اى ذخیره در مقابل سایر ذخیره ها و اى مایه امید و تكیه گاه من و اى پناهگاه
وَالسَّنَدَ وَیا واحِدُ یا اَحَدُ یا قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ اَللّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ
ونگهبانم و اى یگانه اى یكتا اى آنكه دروصف خود به پیغمبرت گفتى بگو او خداى یكتا است خدا بى نیاز است ، نزاید و نه
یُولَدْ وَلَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِكَ
زاییده شده و نیست برایش همتا و مانندى هیچكس از تو مى خواهم به حق آنانكه از میان خلق خود آنها را برگزیدى
وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَداً اَنْتُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتَفْعَلَ
و در خلق خود هیچكس را مانند ایشان نكردى كه درود فرستى بر محمد و آل او و درباره من انجام دهى
بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِالْوَحْدانِیَّةِ الْكُبْرى وَالْمُحَمَّدِیَّةِ
آنچه را تو شایسته آنى خدایا از تو خواهم به حق مقام وحدانیت و یكتایى بزرگ خودت و به مقام محمدى
الْبَیْضاَّءِ وَالْعَلَوِیَّةِ الْعُلْیا وَبِجَمیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلى عِبادِكَ
آن مقام تابنده و به مقام علوى آن مقام والا و به تمام حجتهاى خود بر بندگانت
وَبِالاِْسْمِ الَّذِى حَجَبْتَهُ عَنْخَلْقِكَ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْكَ اِلاّ اِلَیْكَ صَلِّعَلى
و به حق آن نامى كه از خلق خود پنهان داشتى كه اظهار نشود از تو مگر بخودت كه درود فرستى بر
مُحَمِّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ لى مِنْ اَمْرى فَرَجاً وَمَخْرَجا وَارْزُقْنى مِنْحَیْثُ
محمد و آل محمد و براى من در كارم گشایش و راه نجاتى قرار دهى و به من روزى دهى از آنجا كه
اَحْتَسِبُ وَمِنْ حَیْثُ لااَحْتَسِبُ اِنَّكَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاَّءُ بِغَیْرِ حِسابٍ
گمان دارم و از آنجا كه گمان ندارم كه تو روزى دهى هر كه را بخواهى بى حساب
پس حاجت خود را بطلب التماس دعا







روزى حضرت موسى به درگاه خدا عرض كرد خدایا امروز مرا به بعضى اسرار و امور نهفته آگاه گردان .
سپس از آب بیرون آمد و لباس خود را پوشید و سوار بر اسب خود شد و رفت ، ولى كیسه خود را كه پول در درون آن بود، بر اثر فراموشى جاى گذاشت . سپس موسى دید، كودكى به كنار چشمه آمد و آن كیسه را در آنجا دید، آن را برداشت و رفت ، سپس دید كورى عصا زنان كنار آن چشمه آمد و كنار آب نشست .
به او گفت : كیسه من چه شد؟
امام صادق(ع):در بنی اسرائیل عابدی بود كه هیچ میلی به دنیانداشت لذا ابلیس ناله ای كرد تا شیاطین بدورش جمع شدند. ابلیسگفت برای فریب این ابد چه روشی را پیشنهاد می كنید؟
یكی گفت از راهزنان!ابلیس گفت میلی به زن ندارد!دیگری گفت از راه شراب!ابلیسگفت میلی به شراب ندارد. سومی گفت از راه اعمال خوب!ابلیس گفتتو برو واز این راه گمراهش كن!
شیطانك به كنار محل زندگی عابد رفت ودر آنجا مشغول عبادتشد. عابد متوجه این عابد جدید شده واورا زیر نظر گرفت. بعد از چندروز عابد، سراغ شیطان عابدنما رفت وگفت چقدر تو خوب عبادت میكنی؟از كجا به این مقام رسیده ای؟
گفت من یك گناهی كرده ام . هر وقتبیاد آن گناه می افتم به عبادت راغب تر می شوم. تو هم اگر میخواهیكه مثل من بشوی باید بروی گناه كنی!عابد گفت چه گناهی؟
گفت برو زناكن!عابد گفت من كه این كار رابلد نیستم. شیطان گفت من بتو یادمیدهم. داخل شهر میشوی ودر فلان كوچه وفلان خانه، زن فاسدیاست، سراغ او میروی!
عابد هم به سخن شیطان گوش كرد وبه در خانهزن مذكور رفت. زن مذكور اورا به خانه برد ولی از سر و وضع و چهرهعابد فهمید كه او اهل گناه نیست. لذا علت تصمیم بر گناه را از اوپرسید. عابد داستان عابدنمارا برای او تعریف كرد. زن دلش بحال عابدسوخت وگفت او عابد نیست بلكه شیطانی است كه برای اغوای توآمده است وعابد را منصرف نمود. عابد از خانه زن بیرون رفت وزنهمان شب بیمار شده ومرد. خدا به پیامبر آن زمان وحی كرد وبخاطراینكه این زن ، بنده مارا از گناه كردن نجات داد برو واورا غسل وكفن نماونماز بخوان ودفن كن كه او آمرزیده شد.
آفرینش زیبای زن
در باب آفرینش زن، گاهی کج اندیشان و مغرضان و ناآگاهان خواسته اند که به اهانت به این مخلوق گرامی بپردازند و این در حالی است که صادق آل محمد علیه السلام از اینگونه سخن ها شکایت می کند و خداوند را منزه از این گونه نسبت ها بیان می فرماید و او را در نادرستی آنها به داوری می گیرد که "زراره" در یک حدیث زیبا نقل می کند که از امام صادق عليه السلام درباره آفرينش حوّا سوال شد كه برخي مي گويند خداوند حوا را از دنده پايين و چپ آدم آفريد، امام فرمودند:
«خدا منزه و برتر است از اين نسبت، آن كس كه چنين مي گويد مي پندارد كه خداوند قدرت نداشت براي آدم همسري از غير دنده اش بيافريند، اينان راه را بر خرده گيران باز مي كنند... اينها چه مي گويند؟ خداوند ميان ما و آنان داوري مي كند. خداوند بزرگ آنگاه كه آدم را از خاك آفريد و به ملائكه فرمان داد تا او را سجده كنند، خوابي عميق بر او چيره ساخت، سپس مخلوقي جديد بيافريد... كه وقتي به حركت در آمد، از حركت او به خود آمد، چون بدان نگريست ديد زيباست و همانند خود اوست، جز اينكه زن است... آدم در اين هنگام گفت: خداوندا اين مخلوق زيبا كيست كه من نسبت به او چنين احساس انس مي كنم؟ خداوند گفت: اين بنده من حوّاست...»2
مقام روحی و عقلی زن
کرامت و بزرگی و نزدیکی به خدای رحمان و رحیم نه در قوت بازو است و نه در قامت بلند و ماهیچه های در هم پیچیده و پهن بلکه الا و لابد نزدیکی به خدا در زلالی روح و بارش مهر و عطوفت بر خلق خداست که این مایه به وفور در خلقت زن به ودیعت نهاده شده است.
با توجه به سخنان علما و بزرگان در باب مراتب عقل زن، باید با اطمینان کامل و ضرس قاطع گفت که آن عقلی که مایه امتیاز در پیشگاه خداست که "ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان"3 است؛ هیچ فرقی در زن و مرد ندارد بلکه انسانیت و کمالات انسانی مربوط به روح است و روح مذکر و مؤنث ندارد.
قرآن کریم نیز برخلاف برخي نظريات تحقيرآميز كه زن را در مقام استعدادهاي روحاني هم رديف مرد نمي دانند، دوشادوش مردان بزرگ از زنان بزرگ نيز ياد مي كند چنانچه از همسران آدم و ابراهيم عليهما السلام و از مادران موسي و عيسي عليهما السلام در نهايت تجليل نام برده است. به عنوان نمونه در سوره آل عمران آمده است:
یا مَرْیَمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفیکِ وَ طَهَّرَکِ وَاصْطَفیکِ عَلی نِساءِ الْعالَمین4
اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برتري داده است.
فهم و فقه و درک و حکمت در زنان
فهم و درک زنان اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر از آنان نیست که امام صادق عليه السلام در مبحث زني كه مي خواست به نيابت از مردي به حج برود فرمودند:
ربّ امراة افقهُ من رجل5
چه بسا زناني كه از مردان فقيه تر باشند.
و درباره دوران ظهور و تشكيل جامعه آرماني نيز از والايي زنان در عرصه فقاهت و دين شناسي در حديثي آمده است:
قال الباقر عليه السلام: و تؤتَون الحكمة َفي زمانه حتي ان المراة لتقضي في بيتهابكتاب الله تعالي و سنة رسول الله.
در زمان حكومت حضرت مهدي عليه السلام، زنان در خانه ها، با كتاب خدا و سنت پيامبر صلی الله علیه و آله قضاوت كنند.6
توصیه به مردان
اخلاق خاصان درگاه خدا و اولیای الهی و پیامبران صلوات الله علیهم اجمعین در گرامی داشتن و بزرگداشت این مخلوق زیبای خداوند بوده است که امام صادق علیه اسلام می فرمایند: «من اخلاق الانبياء صلي الله عليهم حبّ النساء .7
در دل انبیا که خانه مقدس خدای تعالی است محبت به این مخلوق زیبای خدا نیز جایگاهی معلوم داشته که موجبات خشنودی صاحب خانه دل فراهم می آورده است.
و نیز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَن اِتخذ زوجة فلْیُکرمها8
هرکس که زنی را به همسری می گیرد پس اکرام و احترام او نیز بر وی واجب است.
پس باید در طریق این بزرگان که طریق راستی و سعادت و کمال است گام نهاد و به زنان و همسران عشق ورزید و ایشان را گرامی داشت که در مقام و منزلت جنس زن همین بس که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از زنان است که خداوند جل جلاله فرمود: اگر فاطمه نبود خاتم پیغمبران و امیرمؤمنان صلوات الله علیهما را خلق نمی نمودم.9
پی نوشت:
1. اشاره به کتاب حضرت علامه جوادی آملی که به همین عنوان است.
2.بحار الانوار ج11 ص221.
3. العقل ما عبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان. عقل آنچه که خدای رحمان با آن عبادت می شود و بهشت به وسیله آن کسب می شود، است.كافى، ج 1، ص 11
4. سوره آل عمران،آيه 42
4.1. در مورد این آیه حدیث زیبایی وارد شده است که لازم به ذکر است:
قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: «... ابنتى فاطمه، و انها لسيده نسا العالمين فقيل: يا رسول اللَّه! هى سيده نسا عالمها؟ فقال: ذاك لمريم بنت عمران، فاما ابنتى فاطمه فهى سيده نسا العالمين من الاولين و الاخرين و انها لتقوم فى محرايها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكه المقربين و ينادونها بمانادت به الملائكه مريم فيقولون يا فاطمه! ان اللَّه اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نسا العالمين. (اصول كافى، ج 1، ص 437، ح 4: ما من نبى جا قط الا بمعرفه حقنا و تفضيلنا على من سوانا)
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: دخترم فاطمه سرور زنان عالميان است. از او سئوال شد يا رسول اللَّه! سرور زنان زمان خودش؟ فرمودند: اين امتياز محدود، مربوط به حضرت مريم است، ولى دخترم فاطمه برترين زن عالميان از اولين و آخرين است. او هنگامى كه در محراب عبادتش قرار می گيرد، هفتاد هزار ملائكه از مقربين درگاه الهى بر او سلام و درود مى فرستند و او را مخاطب قرار مى دهند، با آن جمله اى كه مريم را مخاطب قرار داده بودند و چنين مى گويند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر تمام زنان عالميان برترى داده است.
5. وسائل الشيعه 8/124
6. غيبت نعماني ص 239.
7. كافي ج5 ص 320
8. حقوق در اسلام/محسن فقیه/انتشارات امامت/ص99
9. يا أحمد لولاك لما خلقت الأفلاك، ولولا علي لما خلقتك، ولولا فاطمة لما خلقتكما) (الجنة العاصمة : 148 ، مستدرك سفينة البحار: 3 / 334 عن مجمع النورين : 14 ، عن العوالم : 44 . الأسرار الفاطمية - الشيخ محمد فاضل المسعودي - ص 231) هذا الحديث من الأحاديث المأثورة التي رواها جابر بن عبد الله الأنصاري عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عن الله تبارك و تعالى
اي احمد اگر تو نبودي افلاک را نمي آفريدم و اگر علي نبود تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه نبود شما دو تن را خلق نمي کردم. اين روايت از رواياتي است که از جابر بن عبد الله الانصاري آن را از رسول خدا از خداوند نقل کرده است.
قریب به اتفاق فقها، تعداد نجاسات را یازده (تحریر الوسیله، امام خمینی (ره)،ج 1،مسأله 1 ) و برخی دوازده مورد اعلام کرده اند، از جمله آنها که همه بالاتفاق آنرا ذکر کرده اند نجاسات کافر است (شرایع الاسلام، دارالاضواء ،محقق حلی؛ کتاب الطهاره، ج 1،ص 53)، کافر یعنی کسی که منکر خدا باشد و یا برای خداوند متعال شریک قائل باشد و یا اینکه رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را قبول نداشته باشد و نیز به کسی کافر می گویند که ضروری دین یعنی، چیزی را مثل نماز و روزه که همه مسلمانان آن را جزء دین اسلام می دانند منکر شود. (رساله توضیح المسائل،مسئله 107،ص 30)
فقها در این زمینه به آیه شریفه «انما المشرکون نجس» (توبه 28) و روایات متعدد دیگری، از جمله این روایت که از امام صادق علیه السلام نقل شده است «من نصب دینا غیر دین المؤمنین (دین اسلام) فهو مشرک» (کتاب الطهاره، ابواب مقدمه عبادت، باب 2، ح 3، ص 30) استناد می کند.
و از فروعاتی که برای این مسئله ذکر کرده اند این است که تمام بدن کافر حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
حال که روشن شد که چه کسانی در فقه اسلام و شیعه نجس می باشند. به کنکاش در آثار بهائیان می پدازیم تا از برخی عقاید آنها آگاه شویم، بهائیت فرقه ای است که توسط حسنعلی نوری معروف به بهاءالله به وجود آمده است. قبل از آن به وسیله علی محمد باب که به پیروی از اندیشه های شیخیه خود را رکن چهارم یا انسان کامل پنداشته بود، بابیت را به وجود آورده بود، وی در آغاز مدعی بود که باب امام زمان(عج) می باشد ولی در نهایت ادعای الوهیت نموده و اعلام نمود که بعدا کسی را به عنوان «من یضحصرالله» خواهد فرستاد. بعد از اعلام علی محمد، حسینعلی نوری مدعی شد که او همان کسی است که علی محمد باب وعده آمدن او را داده است. بعد از آن با ادعای نسخ دین اسلام، نغمه ایجاد دین تازه سر داد و به دین سازی روی آورد.
برخی از عقاید بهائیت از قرار زیر می باشد:
1- اعتقاد به الوهیت علی محمد باب و حسینعلی نوری
یکی از سخیف ترین و غیر معمول ترین اعتقادات بهائیت و بابیت اعتقاد به اله بودن باب و حسینعلی نوری است علی محمد باب ادعا کرده است که رفیع ترین مراتب حقیقت یعنی الوهیت در او حلول کرده آن هم حلولی مادی و جسمانی.
این اعتقاد بهائیت با مبانی تمام ادیان آسمانی ود تضاد می باشد زیرا در ادیان آسمانی الوهیت مختص حضرت حق، پروردگار و خالق جهان و جهانیان است و در این مقام هیچ کس و هیچ چیز با او شریک نیست.
2- اعتقاد به مقام نبوت علی محمد و میرزا حسینعلی
بهائیان می گویند: مقام قائم موعود به حکم برخی آیات قرآن کریم، مقام اصالت و نبوت است. (بهائی چه می گوید، جواد تهرانی،ج 2،ص 2)
اما شیعه می گوید: قائم موعود تابع قرآن مجید و شریعت خاتم الانبیاء محمد صلی الله علیه و آله و مقام او مقام خلافت و وصایت و امامت است نه اصالت و نبوت. (همان،ص 76)
3- اعتقاد به قائم موعود بودن علی محمد باب و میرزا حسینعلی
بهائیان می گویند: علی محمد باب و میرزا حسینعلی موعود دین اسلام هستند و جمیع انبیاء به آن اشارت داده اند و علامات آن در کتاب های آسمانی ثبت است.
اما شیعه می گوید: موعود دین اسلام یکی قیامت کبری است و دیگری ظهور بقیة الله ارواحنا له الفداء که در قرن سوم هجری در سر راه من متولد شد، نام مادرش نرجس می باشد.
4- اعتقاد به نسخ دین اسلام
بهائیان می گویند: مقام قائم موعود، مقام شارعیت است نه تابعیت (همان،ص 2)، نیز می گویند قائم در هنگام ظهورش حکم به نسخ دین اسلام می کند و بتشریع شریعت جدیدی غیر از اسلام می پردازد. (همان،ص 93)
اما شیعه می گوید: قائم موعود، تابع قرآن مجید و شریعت خاتم الانبیاء محمد _ صلی الله علیه و آله _ همان دین اسلام است و صاحب کتاب جدید و آوردنده شریعت جدیدی نیست. (همان،ص 76)
خلاصه آنکه بهائیان:
اولا: مدعب الوهیت باب و بهاء و منکر خاتمیت نبی مکرم اسلام هستند.
ثانیا: منکر احکام ضروری دین مثل نماز و روزه و ... بوده و آنها را منسوخ می دانند.
ثالثا: نه تنها منکر وجود نازنین حضرت بقیة الله الاعظم هستند بلکه دشمن او می باشند.
در نتیجه می توان گفت که علت نجاست آنان، کفر آنان می باشد و ادله ای که به نجاست کفار و مشرکین دلالت دارند، آنها را نیز در بر می گیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بهائیت دین نیست، ابوتراب هدانی.
2. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی.
http://danesheejtehad.persianblog.ir
مرحوم آیتالله محمدعلی شاهآبادی (م 1328 ش) معروف «فیلسوف فطرت» که علمای بزرگی همچون شهابالدین مرعشی نجفی، میرزا هاشم آملی و امام خمینی در محضر وی تلمذ کردهاند، از اساتید بارز عرفان به شمار میرود.
در صفحه 47 کتاب «آسمانی» (زندگینامه حضرت آیتالله العظمی محمد علی شاه آبادی) آیتالله نصرالله شاهآبادی از قول این عالم ربانی چنین نقل میکند:
«سالک الی الله در صورتی میتواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اوّل مرتبه اتکاء به خانم حضرت صدیقه (س) داشته باشد و این محبت خانم حضرت صدیقه(س) است که انسان را به راهی که باید برود هدایت میکند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت. ایشان از ائمه علیهم السلام روایت میکردند که شما هر وقت محتاج میشوید دست به دامن ما شوید و ما هر وقت گرفتار میشویم دست به دامن مادرمان میشویم. گرفتاری و احتیاج ائمه علیهم السلام همان مقامات قرب الهی است که حد یقف ندارد و لذا ایشان میفرمود محال است سالک سیر و سلوک کند و به جایی برسد مگر از طریق خانم حضرت زهرا (س) و البته منظور از این که به جایی برسد، نه این امور که مثلاً افکار را بخواند یا هر چیز میخواهد برای او مهیّا باشد، نه! آنها اصلاً ارزش ندارد. آن چیزی که ارزش دارد مقام قرب پروردگار است و این مقام محقق نمیشود مگر از طریق خانم حضرت زهرا (س).»
پایگاه صالحات - حجت الاسلام صدیقی :
اگر این حرف را اینجا نزنم ، پس کجا بزنم ؟ می دانم حضرت آقا راضی نیستند ولی ما موظفیم که بگوییم.
مرحوم آیت الله احمدی میانجی ازعرفای زمان و از شاگردان آیت الله بهجت(ره) بودند. ایشان به محضر امام زمان(عج) شرفیاب شده بودند ، در یکی از تشرفات گفتند که از امام زمان در خصوص رهبری آقا سید علی سوال کردم :
آقا! نظرتان در مورد ایشان چیست؟
امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّریف) فرمودند: ایشان از ما هستند .
سخنرانی در بيت رهبري ، مراسم عزاداری حضرت زهرا سلام الله عليها (28/2/89)
.