اشعاری بسیار زیبا در وصف مولای عرشیان وفرشیان حضرت اسدالله الغالب امیرالمومنین حیدر کرار از زبان زنده یاد آقاسی /روحش شاد
عده ای از جوانان خدمت علامه حسن زاده املی رسیدند و از حضرتش خواستند که آن ها را نصیحتی بفرمایند.
حضرت اقا فرمودند:
سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید چه زن باشد چه مرد!
گفتند اقا مگر مرد هم نامحرم می شود؟ علامه فرمودند: هر کس با خدا ارتباط ندارد نامحرم است.
بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را
بگذارعاقلان مارا به ماندن بخوانند، راحلان طریق میدانند که ماندن نیز در رفتن است
عکس شهدا را می بینیم عکس شهدا عمل می کنیم
آیت الله مجتبی تهرانی در سخنرانی خود به بررسی توصیه امام رضا(ع) به اباصلت در خصوص روزهای خر شعبان و ذکر این ایام پرداخته است:
رُوِیَ عَنْ ابی الحَسن الرِّضا(علیه السلام) قال: قال رسُول الله(صلّی الله علیه و له وسلّم):
رَجَبٌ شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَبُّ وَ شَهْرُ شَعْبَانَ تَتَشَعَّبُ فِیهِ الْخَیْرَاتُ وَ فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تُغَلُّ الْمَرَدَةُ مِنَ الشَّیَاطِینِ وَ یُغْفَرُ فِی كُلِّ لَیْلَةٍ لِسَبْعِینَ أَلْفاً.(1)
ترجمه حدیث: از حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وله وسلّم) فرموده است ماه رجب ماه خداوند است كه رحمت الهی در ن ریزش میكند؛ و ماه شعبان ماهی است كه در ن خیرات منشعب و پراكنده میشود و شیوع مییابد؛ و در روز اوّل ماه رمضان شیاطین در غل و زنجیر كشیده میشوند و در هر شب ماه مبارك رمضان هفتاد هزار نفر از بندگان (گناهکار) خدا مرزیده میشوند.
شرح حدیث: امام هشتم (علیه السلام) از رسول خدا نقل کردند که ن حضرت فرمودند: ماه رجب ماه خدا است، كه در ن رحمت الهی بر بندگانش ریزش میكند. و ماه شعبان ماهی است كه خیرات در ن پراكنده میشود. و در اوّلین روز ماه مبارك رمضان، گمراهكنندگان از شیاطین به غل و زنجیر بسته میشوند.
مغلول كردن یعنی قفل زدن. خداوند گمراهكنندگان از شیاطین را مهار میكند. یعنی خداوند جلوی مانع ایجاد کردن شیاطین را در ماه مبارك رمضان میگیرد.
این برای روز بود. در شب چهطور؟ خداوند هر شب هفتاد هزار نفر را مورد مرزش قرار میدهد.
این سه ماه رجب، شعبان و رمضان مورد عنایت الهی هستند. به حسب ظاهر ما در خرین لحظات ماه شعبان هستیم. روایت معروف دیگری از امام هشتم (علیه السلام) است(2) كه دارد اباصلت در خرین جمعه ماه شعبان، میرود خدمت حضرت امام رضا(علیه السلام).
حضرت ابتدا به او میفرماید: اى اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه خر ن است، پس نچه از اعمال خیر كه در این ماه در انجام ن كوتاهى كردهاى در این چند روزى كه باقى مانده تدارك كن، و بر تو باد به انجام نچه به حال تو مفید است و ترك نچه براى تو فائدهاى ندارد،
و دعا و استغفار و تلاوت قرن را افزون كن، و از گناهان و نافرمانیهایت بهسوى خدا بازگرد و توبه نما، تا این ماه خدا به تو رو كرده باشد
در حالى كه تو با خدایت- عزّوجلّ- اخلاص ورزیده باشى، و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر نكه ن را ادا كنى، و نیز در دلت كینه هیچ مۆمنى نباشد مگر اینكه ن را از دل بیرون كنى، و هیچ گناهى را كه مرتكب بودهاى وامگذار مگر نكه ن را رها كرده و از ن دورى گزینى، و از خداوند پروا داشته باش، و در امور نهان و شكارت بر او توكّل و اعتماد كن،
و هر كس بر خدا توكّل كند همانا خداوند او را كافى است، زیرا خداوند كار خود را به انجام میرساند، و براى هر چیز اندازهاى قرار داده است، و در باقیمانده این ماه زیاد این ذكر را بگو:
«اللّهم إن لم تكن قد غفرت لنا فی ما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه». (یعنى: پروردگارا! اگر تاكنون در این ماه ما را نبخشیدهاى، پس از تو میخواهیم كه در باقیمانده این ماه ما را ببخشى و بیامرزى).
زیرا خداوند تبارك و تعالى در این ماه مردم بسیارى را به جهت احترام ماه مبارك رمضان از تش زاد مىكند.
حضرت به او گوشزد میکند که این ماه شعبان این همه بركات داشت، و چه بسا تو از ن غفلت كرده باشی. بیا از بقیهای كه از ماه شعبان مانده است استفاده كن.
در مابقی ماه شعبان كوتاهیات را جبران كن. بعد هم فرموده: «وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْنِ».
دعا، استغفار و تلاوت قرن را زیاد انجام بده. این همانی است كه پیغمبر اكرم فرمود: «وَ شَهْرُ شَعْبَانَ تَتَشَعَّبُ فِیهِ الْخَیْرَاتُ»؛ خدا خیرات را در ماه شعبان برای امتش پراكنده میكند.
بیا فکر کن ببین در این ماه چهقدر از این خیرات نصیب تو شده است؟ من حرفم این است. امام هشتم(علیهالسلام) میگوید خیلی از خیرات را از دست دادی؛ پس بیا در این بقیه ماه شعبان جبران كن.
دست خر هم میفرماید زیاد این دعا را در مابقی ماه شعبان زیاد بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ»؛ خدایا اگر در نچه از ماه شعبان گذشت من را مورد مغفرتت قرار ندادی، در این مابقیاش من را مورد مرزش قرار بده.
چرا باید این کار را بکنی؟ برای اینكه خودت را خالص كنی، پاك كنی، تر و تمیز كنی؛ چون می خواهی وارد بشوی در ماه رمضان. ماه رمضان ماه ضیافت الهی است. خدا تو را دعوتت كرده، میخواهی بروی سر سفرهاش بنشینی، پس خودت را تطهیر كن.
انسان وقتی میخواهد برود مهمانی چهكار میكند؟ خودش را تر و تمیز میكند. اینجا میزبان خداست، میهمان عبد است. باید عبد تطهیر و تزكیه کند. و ن تزكیه هم، تزكیه نفس و درونی است.
در این روایت هم امام هشتم (علیه السلام) فرمود كه اگر عداوتی از كسی در دلت هست بیرون كن. همه اینها جنبههای درونی دارد. لذا میخواستم به دوستان سفارش كنم، این چند لحظهای كه از ماه شعبان باقی مانده این دعا را زیاد تكرار كنید.
همینطور که داری از اینجا میروی بر این ذکر مداومت کن و بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ». تا شب نشده این را پشت سر هم بگو. شاید انشاءالله خدا عنایتی كند و با یك روح باصفا و تطهیر شده و تزکیه شده، وارد ماه مبارك رمضان شوی.(3)
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:
هر کس سه روز از خر ماه شعبان را روزه بگیرد و به ماه مبارک رمضان متصل سازد، خداوند متعال ثواب روزه ی دو ماه متوالی را برای او بنویسد.
پی نوشت:
1. وسائل الشیعة، جلد10، صفحه 315.
2. متن کامل این روایت بدین شرح است: عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِی خِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِی یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَكْثَرُهُ وَ هَذَا خِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَكْ فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ تَقْصِیرَكَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَیْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا یَعْنِیكَ وَ تَرْكِ مَا لَا یَعْنِیكَ وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِیُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَیْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِی عُنُقِكَ إِلَّا أَدَّیْتَهَا وَ لَا فِی قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُۆْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَكِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَكَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِیَتِكَ وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْراً وَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یُعْتِقُ فِی هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان. «عیون اخبار الرضا، جلد2، صفحه 51»
3. چهارشنبه20 مرداد 1389 – 30 شعبان1431. مسجد جامع بازار تهران
منبع: پایگاه اطلاع رسانی یت الله شیخ مجتبی تهرانی
رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ؛
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.
آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی، به من امیدوار باش. (زمر/53)
آنگاه که سر مست زندگانی دنیا و مغرور به آن شوی، به یاد قیامت باش. (فاطر/ 5)
آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی، نیتت را پاک و الهی کن.
(فاطر29-30)
آنگاه که دوست داری به آرزوهایت برسی، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم. (غافر/60)
آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد،
به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم. (بقره/152)
آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی، نماز را به یاد من بخوان. (طه/14)
آنگاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است، آهسته مرا بخوان. (اعراف/55)
آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست، به من پناه ببر. (مومنون/97)
آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت، در توبه به روی تو باز است. (قصص/67)

میگویداینجا منزل من است و این از لطف و عنایت امام رضا است.))از او خواست تا جریان را به طور شرعی بازگوید.او گفت هنگامی كه مرا غسل میدادیداب برای من اتش سوزان بود و همین گونه كفن و تابوت و من همواره در عذاب گرفتار بودم تا جسد را به مشهد رساندید.وقتی مرا به صحن مطهر امام وارد كردید عذاب از من برداشته شد و مردم را در حال زیارت دیدم .و دیدم كه حضرت رضا(ع)بر بالای ضریح ایستاده و پاسخ زائران خود را میدهد و از انان تقدیر مینماید.
به راهنمای و اشاره ی یكی از دربانان خیر خواه به حضرت روی اوردم و از ان گرامی شفاعت خویش را خواستم چرا یافتم اگر بدون رسیدن به شفاعت ان حضرت مرا از از حرم مطهر خارج كنید بار دیگر گرفتار خواهم شد.به همین جهت شما پیكر مرا طواف میدادید اما من به اما رضا التماس میكردم و ان حضرت به من توجهی نمیكرد .
دربان به من گفت:او را به نام مبارك مادش فاطمه سلام الله علیه سوگند بده و من نیز چنین كردم كه دیدم ان حضرت به من عنایت فرمود و رو به اسمان نمود و گفت بار خدایا اینان گناه و نافرمانی میكنند اما سر انجام توبه میكنند . ما را به كسی سوگند میدهند كه نمیتوانیم نجات و پذیرفته شدن توبه ی انان را از بارگاهت نخواهیم)).سخن ان حضرت به اینجا كه رسید شما نیز مرا از حرم بیرون بردید و دیدم دیگر عذاب به سراغ من نیامد وگویی حضرت رضا علیه السلام به كرامت مادرش فاطمه(س)مرا شفاعت نمود و انگاه بود كه مرا در این باغ و قصر اسكان دادند

امروز سومین روز مهمانی است. خیلی زود می گذرد... . 12 نکته اخلاقی از رجبعلی خیاط را در ادامه بخوانید:
نکته1- اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب، از عِقاب خدا بترسیم، عالَم اصلاح می شود.
نکته2- تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود. «مَن کانَ لله، کان الله لَه»
نکته3- سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود؛ خداوند کریم است، شما هم کریم باشید. رحیم است، رحیم باشید. ستاّر است، ستار باشید...
نکته4- دل جای خداست، صاحب این خانه خداست. آن را اجاره ندهید.
نکته5- کار را فقط برای رضای خدا انجام دهید، نه برای ثواب یا ترس از جهنّم.
نکته6- اگر انسان علاقه ای به غیر خدا نداشته باشد، نفس و شیطان زورشان به او نمی رسد.
نکته7- اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می شود.
نکته8 - اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آنچه را دیگران نمی بینند شما می بینید. و آنچه دیگران نمی شنوند، شما می شنوید.
نکته9- هرکاری می کنید نگویید: "من کردم"، بگویید: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید.
نکته10- نفس امّاره را مهار کنید و با آن مخالفت کنید.
نکته11- به سادات احترام بگذارید، و آنان را در هر مرتبه و منزلتی هستند گرامی بدارید.
نکته12- انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل کند، به همان اندازه به خدا نزدیک می شود.
دعای روز سوم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبیهَ وَباعِدْنى فیهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالْتَّمْویهِ وَاجْعَلْ لى نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فیهِ بِجُودِکَ یا اَجْوَدَالاْجْوَدینَ؛ خدایا روزیم کن در این ماه تیزهوشى و بیدارى و دورم گردان در آن از بیخردى و اشتباه کارى و مقرر فرما برایم بهرهاى از هر خیرى که در آن نازل گردانى بجود و کرمت اى باجودترین.» آیت الله محمدحسین احمدی فقیه یزدی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا با اشاره به دعای روز سوم ماه مبارک رمضان، گفت: تیزهوشی و بیداری از چیزهایی است که انسان در مقام رزق و روزی از خداوند متعال طلب میکند؛ برای انسان بسیار مهم است که خداوند ذهنی بیدار به او عطا کند. وی با اشاره به روایتی از امام صادق(ع) که فرمودند «بالاترین رزق برای انسان علم است»، اظهار داشت: ذهن که مقدمه کسب علم است در زبان فارسی به ذکاوت و هوش معنا میشود و اگر خداوند هوش بالایی به کسی بدهد تا درک کند و فهمش بالا برود، افزون بر کسب علم، به درجات عالی معنوی هم دست خواهد یافت. استاد خارج فقه حوزه علمیه قم افزود: در فراز نخست دعای روز سوم ماه رمضان دو عبارت «ذهن» یعنی هوش، ذکاوت و فهم و «تنبیه» یعنی توجه و آگاهی دادن با هم آمده است؛ در این دعا از خداوند میخواهیم به ما که دارای غفلت و بیتوجهی هستیم، ابتدا هوش و ذکاوت و در ادامه تنبه و آگاهی دهد تا در مواقع حساس بیدار شویم. وی با بیان اینکه تنویه به معنای گمراهی و غفلت در برابر تنبیه به معنای پیدا کردن راه صحیح، توجه و بیداری قرار دارد و حقیقت تنویه عدم تشخیص و تمییز راه صحیح از راه غلط است، گفت: در برابر ذهن و تنبیه، بیخردی و اشتباهکاری است که در ادامه دعا از خدا میخواهیم این دو صفت را از ما دور کند. آیتالله احمدی فقیه یزدی با اشاره به اینکه در دعای روز سوم ماه رمضان از خداوند متعال میخواهیم که هر خیری را که در این روز نازل میکند، نصیب ما هم بگرداند، تصریح کرد: هر چیز شایستهای که از سوی خداوند نازل شود، خیر است، گاهی در علم یک خیر است که آن را نزول علم و گاهی در رزق یک خیر است که آن را نزول رزق نامیدهاند. وی اضافه کرد: یکی از موارد نزول رحمت الهی و خیری که برای انسان نازل میشود، آن است که انسان دارای مکانت دینی و موقعیت ایمانی شود، یعنی هم ایمان و هم دینداری که خود خیرخواهی بسیار بزرگی است از جانب خداوند متعال برای انسان حاصل میشود. استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم از توبه به عنوان یکی دیگر از خیرهای خاص خداوند برای انسان نام برد و گفت: زمانی خود انسان توبه میکند و زمانی توبه از جانب خدا حاصل میشود، یعنی انسان از خدا مسألت توبه میکند. وی با بیان اینکه شفاعت اهل بیت(ع) و آمرزش گناهان خیر خاص خداوند در ماه رمضان است، افزود: خداوند در ماه مبارک رمضان و نزدیک غروب آفتاب، فوج فوج جمعیتی را مورد آمرزش خود قرار میدهد؛ در روز سوم این ماه از خدا میخواهیم که از هر خیری نصیبی برای ما قرار دهد که یکی از آنها نزول شفاعت ائمه اطهار(ع) و نزول آمرزش گناهان است. آیتالله احمدی فقیه یزدی گفت: در این روز خدا را که در بخشندگی بیهمتا است به واسطه جود و کرمش و به یکی از اسمای مقدس او قسم میدهیم که هر خیری را از رزق و روزی ذهن و تنبیه برای ما نصیب قرار دهد و از سفاهت و تنویه دور بدارد؛ در حقیقت جنبه خاص الخاص خیر را که نسبت به افراد مؤمن هست، از خداوند طلب میکنیم.
او را كه بسياري از علاقمندان آثارش، بانام «عين صاد» می شناختند، علی؛ فرزند آيت الله حاج شيخ عباس صفايي حائري و متولد سال 1330 در شهر قم بود. پس از اتمام تحصيلات در كلاس ششم، مشغول تحصيل علوم حوزوي شد و پس از سه سال دروس سطح را به اتمام رسانيده و در اوان بلوغ از درس خارج آيت اله حائري، آيتاله داماد، آيت اله گلپايگاني و پدرش بهره ها جست. حاصل عمر کوتاه اما ارزشمند استاد، ده ها اثر و سخنرانی بوده است که تا كنون بيش از چهل عنوان از كتابهاي وي و در موضوعات مختلف به چاپ رسيده و بخشي از سخنراني هاي ايشان نيز در دست آمادهسازي و چاپ است.

استاد صفايي در آثار خود، افق هاي نويني را در موضوعات ديني درنورديد و از تعليم و تربيت ديني گرفته تا تبيين نظامسازي ديني، و از نقد مكاتب فكري و فلسفه هاي رقيب گرفته تا روش برداشت از قرآن و نهج البلاغه و تفسير قرآن، را وجهه نظر قرار داد.
پایگاه 598، همزمان با فرارسیدن سیزدهمین سالگرد ارتحال استاد شیخ علی صفایی مجاهد نستوه در قالب ویژه نامه ای به بررسی آراء و اندیشه ها و همچنین زندگی این عالم گرانقدر خواهیم پرداخت.
زندگینامه استاد علی صفایی حائری (عین-صاد)
شیخ علی صفايى با نبوغ سرشارى كه از پدرانش به ميراث مىبرد - پدر و پدربزرگش، هر دو از عالمان برجستهى دينى بودند - در عنفوان جوانى به درجهى اجتهاد در فقه نايل آمد. او به قرآن و نهجالبلاغه، عاشقانه انس مىورزيد و مبانى و روشهاى تربيت و سازندگى را، در اين سرچشمهها مىكاويد. بيش از سى اثر مكتوبى كه از او در زمينههاى دينى، تربيتى، نقد و شعر بر جاى مانده، از گستردگى و عمق مطالعات و تتبّعاتش حكايت مىكند.
بهشتی بر فراز کوهسار؛ در تبیین اندیشه استاد علی صفایی حائری
بدون تردید مهمترین نکته در اندیشه استاد، تلقی خاص او از دین و جایگاه آن بود. او آدمی را در مجموعه ای از روابط می دید که با خود و دیگران و هستی دارد. ربط هایی که با یکدیگر نیز مربوطند و ارتباطات مضاعف را شکل می دهند و انسان را در مجموعه ای در هم تنیده از روابط، تنها می گذارند. تازه این ها ارتباطات قطعی و حتمی است؛ ارتباطات محتمل و نامحتمل با عوالم دیگر، چنان بر این پیچیدگی می افزایند که گام برداشتن جز به نور وحی ممکن نخواهد بود.
فهرست توصيفي مجموعهي آثار استاد علي صفايي حائري
پاسخ به پيام نهضت آزادی :اين نوشته پاسخ به نامه ای از نهضت آزادی است که در سال 1365 برای برخی من جمله مرحوم استاد ارسال شده بود و در آن به نقد برخی مبانی و ارکان انقلاب و جنگ و... که در واقع مبانی نظری آن نهضت می باشد پرداخته شده. استاد در اين نوشته با تبيين مبانی فكري نهضت، موشکافانه و دقيق و موجز آن ها را به نقد کشيده و در قالب پاسخ به نامه ارائه نموده است و ...
نگاهي به كتاب«ذهنيت و زاويه ديد»
تفاوت ديدگاه صفايي در اين است كه او از نويسندة انتظار دارد كه براي ارائه شناخت درست از انسان و نظام هستي بايد به فلسفه و عرفاني رسيده باشد كه بتواند گريز او را از جهان واقع جهت دهد تا بتواند موضعگيري مناسب را در موقعيتهاي مطلوب ارائه كند.
نکات جالبی از استاد علی صفایی حائری
با يكى از افراد خوش سابقه در انقلاب در خدمت ايشان بوديم. من از لحن گفته هاى آن آقا برداشتم اين بود كه مأيوس است و در اوضاع كنونى از عمل كردها به بن بست رسيده است . گفتم: استاد شما چه مى گوييد؟فرمود: بحث نااميدى نيست. چراغ ها اول غروب و در ابتداى تاريكى روشن مى شوند. من كار را همان روش در مسئوليت و سازندگى مى دانم.
استاد علی صفائی حائری از دیدگاه هنرمندان مشهور کشور
نادر طالب زاده مى گويد: بچه هاى هنرمند انقلابى تمناى پرچمدارى هنر اسلامى را از صفايى داشتند و او قبول نمى كرد. شيخ بلد بود با هر تيپ و قشرى برخورد خاص داشته باشد. خيلى آرام و طولانى بحث مى كرد و به دليل حجم وسيع اطلاعاتش مى توانست هر طيفى را به چالش بكشاند. او مى توانست مسيحى را مسلمان كند آن هم به راحتى و بى درد سر. يك بار يكى از همراهانم طلبه اى فرانسوى بود كه خيلى زود با شيخ وارد بحث فلسفى شدند.
چرا شیخ علی صفایی به ذائقه برخی ها تلخ میآمد؟
یکی از مهمترین نکات تربیتی ایشان همین بود که بصیرت برای فرد ایجاد می کرد و به جای فرد تصمیم نمی گرفت. زمینه ها را ایجاد می کرد و اگر موانعی بر سر راه بود با برخوردهای صحیح خودشان سعی درا برطرف کردن آن می نمود. لذا بعضی از برخوردهای تربیتی ایشان به ذائقه برخی تلخ می آمد. یکی از مهم ترین نکات ایشان در روش تربیتی یک طرح مبتنی بر طرحی روشن و مستند بود به شرع و یکی از ویژگی های تفکر ایشان این بود که تلاش داشت تا تفکرش تفکری اصیل باشد. یعنی منفعل از فرهنگ های دیگران حتی فرهنگ، فلسفه و عرفان نبوده و بر منابع دینی و وحیانی متکی باشد.
در گذشته ، عمّال روسیه تزارى ، مسیحى مذهب بودند، یكى از مهندسین مسلمان كه با آنان كار مى كرد هنگام ظهر، كار را براى اداى فریضه نماز تعطیل مى كرد. سرپرست روسى از این كار خوشش نمى آمد و بالا خره كارگران مسلمان را تهدید كرد كه بابت مدتى كه كار را تعطیل مى كنند، مقدارى از حقوقشان را كسر كند، كارگران ، دو گروه شدند؛ گروهى اصرار داشتند كه نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه دیگر، با مهندس روسى همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موكول كردند. مهندس نیز آخر هفته ، وقتى حقوق را پرداخت كرد، به گروه اوّل كه نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق كامل و به گروه دوم كه به توصیه او عمل كرده بودند حقوق كمترى داد! كارگران اعتراض كردند و گفتند چرا به آنان كه به گفته ات توجه نكردند حقوق كامل داده و به ما كه به حرف تو عمل كرده ایم ، كمتر پرداختى ؟!
مهندس مسیحى روسى گفت ! براى اینكه گروه اوّل كه كسر حقوق را بر تخلف از انجام وظایف دینى ترجیح دادند، معلوم مى شود كه افرادى مؤ من و در عقیده خود پابرجا هستند، پس در سایر اعمالشان نیز درستكار بوده و از مقدار كار نمى دزدند و كارشان را با صداقت انجام مى دهند، اما شما كه پول را بر مسؤ ولیتها و تكالیف مذهبى ترجیح دادید، معلوم مى شود كه چندان پایبند به اصول حرام و حلال نیستید و لذا در كارى كه انجام مى دهید، طبعاً رعایت اخلاص را نمى كنید و از این رو مستحق حقوق كمترى هستید؛ زیرا شما كه در نماز این تكلیف بزرگ الهى ، خیانت مى كنید، در كار من به طریق اولى كم كارى مى كنید.
«پیامبر اكرم (ص ) فرمود :
محبوبترین اعمال نزد خداوند خواندن نماز در وقتش مى باشد سپس نیكى به والدین و بعد جهاد در راه خداوند».
«امام صادق (ع ) درباره قول خداوند كه مى فرماید :
سپس واى بر نمازگزاران ؛ آن كسانى كه نمازشان را سبك مى شمارند، فرمود: منظور، تاءخیر نماز از اول وقت بدون عذر است ».
«على – علیه السلام – فرمود :
خدا را! خدا را! همواره رعایت كنید در مورد نماز، (همیشه به آن اهمیت داده و به طور تام و كامل اقامه كنید) زیرا نماز ستون دین شماست »
پافشارى در اقامه نماز و پاداش نیكوى آن
«آقا سید محسن » را در دمشق مدرسه اى است كه محصلین شیعه در آنجا زیر نظر آن جناب ، تحصیل مى كنند، از جمله شاگردان مدرسه ، صاحب همین حكایت است و آن این است كه «حاج سید احمد مصطفوى » از تجار قم ، پسر مرحوم «حاج سید على » ، از خود آقا سید محسن نقل كرده كه یكى از تربیت یافتگان مدرسه ما براى تحصیل علم طب به آمریكا مسافرت نموده بود. از آنجا كاغذى براى من نوشته بود كه چند روز قبل شاگردان مدرسه ما را امتحان مى كردند و من نیز رفتم تا امتحان بدهم ، مدتى نشستم تا نوبت به من برسد، اما نوبت من نرسید تا اینكه دیر وقت شد، دیدم اگر بنشینم ، نمازم قضا مى شود لذا برخاستم تا بروم نماز بخوانم اما حاضرین در مجلس گفتند به كجا مى روى ؟ اكنون نوبت تو مى رسد.
گفتم من یك تكلیف دینى دارم كه وقتش مى گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش مى گذرد و تنها همین یك جلسه براى امتحان برگزار شده و دیگر جلسه اى تشكیل نخواهد شد و بدانكه براى خاطر تو نیز جلسه ویژه اى تشكیل نمى دهند، آنگاه مجبور مى شوى تا امتحان دوره دیگر، معطل بمانى . گفتم هر چه بادا باد، من از تكلیف دینى خود صرف نظر نمى كنم .
از قضا هیاءت ممتحنه متوجه شده بودند كه من به قدر اداى وظیفه دینى غیبت اختیار كرده ام لذا انصاف داده اظهار كرده بودند كه این شخص در وظیفه خود جدى است ، پس روا نیست كه او را معطل بگذاریم ، براى قدردانى از آنكه عمل به وظیفه نموده ، باید جلسه اى ویژه براى امتحان او تشكیل بدهیم ، این بود كه جلسه دیگرى براى امتحان من ترتیب دادند و من حاضر شده و امتحان دادم
ابوالحسن بن ابی البغل كاتب می گوید:
از طرف " ابی منصور بن صالحان" مسئول انجام كاری شدم. اما در طی انجام مسئولیت قصوری از من سر زد، آنچنان كه او بسیار خشمگین شد، و من از ترس، متواری و مخفی شدم و او در جستجوی من بود.
در یكی از شبهای جمعه به طرف مقابر قریش- مرقد امام كاظم (ع) و امام جواد(ع)- برای عبادت و دعا رفتم. آن شب هوا بارانی و طوفانی بود. به خادم حرم مطهر كه " ابا جعفر" نام داشت گفتم: درهای حرم مطهر را ببند تا من بتوانم در خلوت مشغول دعا و راز و نیاز باشم. زیرا بر جان خود ایمن نیستم، و ممكن است كسی قصد سویی نسبت به من داشته باشد.
او نیز قبول كرد و درها را بست.
نیمه شب ، در حالی كه باد و باران همچنان ادامه داشت و هیچ كس در آنجا نبود، مشغول دعا و زیارت و نماز بودم كه ناگاه صدای پایی از طرف قبر شریف امام موسی بن جعفر (ع) به گوشم رسید.
مردی را دیدم كه مشغول زیارت حضرت امام كاظم(ع) است. او ابتدا بر حضرت آدم(ع) و انبیاء عظام(ع) درود فرستاد، آنگاه یك یك ائمه معصومین (ع) را مورد خطاب و سلام قرار داد تا به امام دوازدهم حجت بن الحسن (ع) رسید اما نام ایشان را ذكر نكرد.
من تعجب كردم و با خود گفتم: شاید نام حضرت را فراموش كرد، یا امام (ع) را نمی شناسد، و یا اصلاً به امامت ایشان اعتقاد ندارد و مذهب دیگری دارد.
وقتی زیارتش به پایان رسید دو ركعت نماز خواند و متوجه قبر مطهر امام جواد(ع) شد، و به همان ترتیب مشغول زیارت و سلام شد و دو ركعت نماز خواند.
من ترسیدم، زیرا او را نمی شناختم، او جوانی بود در هیئت مردی كامل و پیراهنی سفید بر تن و عمامه ای بر سر داشت كه انتهای آن را از زیر گلو گذرانده بود، همچنین شالی به كمر بسته و عبایی بر دوش انداخته بود، پس از نماز به من فرمود:
ای ابوالحسن بن ابی البغل! با دعای فرج چقدر آشنایی ؟
گفتم: آقای من! كدام دعا؟
فرمود: دو ركعت نماز بخوان و بگو:
" یا مَن اَظهَر الجَمیل وَ سَتَرالقَبیح، یا مَن لَم یؤاخَذ بِالجَریرَةِ وَ لَم یهتِكِ السِتر ، یا عَظیم المَنِّ ، یا كرَیم الصَّفح یا حَسنِ التَّجاوُز، یا واسِعَ المَغفِرةِ، یا باسِطَ الیدینِ بِالرَحمَة، یا مُنتَهی كُلِ نَجوی، وَ یاغایةِ كُل شَكوی، یا عَونِ كُلِ مُستَعینٍ، یا مُبتَدِئاَ بِالنِعَم قَبلَ استِحقاقِها.
سپس بگو:
یا رَبّاهُ ( ده مرتبه) یا سَیداهُ( ده مرتبه) یا مَولاه( ده مرتبه ) یا غایتاه( ده مرتبه) یا مُنتَهی غایةِ رَغبَتاه( ده مرتبه) اَسأَلُكَ بِحَقّ هذِهِ الأَسماءِ وَ بِحَقِّ محمّد وَ آلِهِ الطاهِرینَ عَلیهِمُ السَّلام اِلاّ ما كَشَفتَ كَربی وَ نَفَّستَ هَمّی وَ فَرَّجتَ غَمّی وَ اَصلَحتَ حالی .
پس هر حاجتی كه داری از خداوند مسئلت نما. پس از آن گونه راست صورتت را بر زمین بگذار و صد بار بگو:" ادركنی" [ و پس از صد بار این ذكر را] بسیار تكرار كن.
سپس به اندازه یك نفس بگو" الغوث الغوث الغوث..."
آنگاه سر از سجده بردار كه ان شاءالله خداوند حاجتت را برآورده خواهد نمود. "
وقتی من مشغول نماز و دعا شدم، آن شخص خارج شد. بعد از این كه نماز و دعایم به پایان رسید به طرف ابوجعفر خادم رفتم تا بپرسم این مرد كه بود؟ و چگونه وارد حرم مطهر شده بود؟
وقتی درها را بررسی نمودم دیدم همه درها را بسته و قفل زده بودند. بسیار تعجب كردم، و با خود گفتم: شاید اینجا در دیگری دارد كه من نمی دانم. پیش ابوجعفر رفتم. او داشت از داخل اتاقی كه به عنوان انبار روغن چراغ از آن استفاده می كردند، بیرون می آمد، فوراً به او گفتم: این مرد كه بود؟ چطور توانسته بود داخل حرم شود؟
ابوجعفر گفت: همانطور كه می بینی درها بسته و قفل زده هستند، من هم كه آن را باز نكرده ام.
من آنچه را كه دیده بودم برای او تعریف كردم.
گفت: او مولایمان صاحب الزمان (ع) است، من بارها ایشان را وقتی حرم خالی است- مثل امشب - دیده ام.
از این كه چه موقعیتی را از دست داده بودم، خیلی ناراحت شدم. وقتی فجر دمید از حرم خارج شدم. به طرف محله" كرخ" رفتم، در این مدت آنجا مخفی شده بودم. هنگامی كه خورشید دمید، عده ای از مامورین صالحان با اصرار از دوستانم سراغ مرا گرفتند، و با خواهش بسیار می خواستند كه مرا ملاقات كنند.
آنها نامه ای هم با خود داشتند كه در آن صالحان نوشته بود كه مرا بخشیده و امان داده است.
آنگاه با یكی از دوستان مورد اعتمادم از مخفی گاه خودم خارج شده و با ابی منصور ملاقات كردم. وقتی مرا دید به پا خاست و بسیار مرا مورد احترام خود قرارداد، و چنان رفتار خوبی از خود نشان داد كه تا حال از او چنین رفتاری را ندیده بودم. آنگاه گفت: آیا آن قدر ناراحت شده بودی كه از من به صاحب الزّمان (ع) شكایت كردی؟
گفتم: من فقط درخواستی ساده و دعایی معمولی كردم.
گفت: چه می گویی؟ دیشب( شب جمعه) بدون مقدمه مولایم صاحب الزمان (ع) را در خواب دیدم، ایشان به من دستور دادند تا با تو به لطف رفتار كنم، و از این ستمی كه برتو كرده بودم مرا مورد مؤاخذه قرار دادند.
گفتم: لا اله الا الله ! گواهی می دهم كه خاندان رسالت و ائمه معصومین (ع) نه تنها بر حق اند ، بلكه خود منتهی درجه حقیقت هستند. من نیز مولایمان (ع) را بدون مقدمه در بیداری دیدم، و به من چنین و چنان فرمودند. و آنچه را كه دیده بودم كاملاً شرح دادم.
او از این داستان بسیار تعجب كرد. پس از آن از ابی منصور بن صالحان كارهای شایسته و بزرگی به سبب این رویداد انجام پذیرفت.

عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟ فرمود : نرجس.
گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!
فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش. وارد خانه شدم سلام کردم بانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت :ای بانوی من شب بخیر!گفتم:بانوی من و خاندان ما تویی!گفت:نه،من کجا و این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دو جهان خواهد بود. تا این کلام از من شنید با کمال حجب و حیا نشست. پس از اقامه نماز افطار کردم و خوابیدم،سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم.بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .
نزدیک بود که در وعده امام (ع) تردید کنم که ناگهان امام(ع)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند : عمه : وقت نزدیک است!
همین که صدای مبارک امام حسن عسکری (ع) را شنیدم مشغول خواندن سوره المسجده و یس شدم. در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.
گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم.
اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانه سجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود.
در این هنگام امام عسکری (ع) صدا زد : عمه جان ! فرزندم را نزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد.
امام(ع) فرمود : عمه جان :او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد،مادر نیز جواب سلامش را داد،سپس او را پیش امام حسن عسکری (ع)برگردانیدم 1.
جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.
زادروز یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) بر تمامی عاشقان و شیفتگان عدالت و رستگاری در سراسر عالم بویژه بر شیعیان جهان مبارک باد.
1- بخار ،ج51،ص2